۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۵, جمعه

رکورد شکن

 رکورد شکن

زيباستی و یکتا، زيبای ساحر، زيبای استوار، زيبای سنگدل، زيبا و قله بلند بالا.و شامخ دست نارس !شگفت است كسی به خيال خود ترا«فتح» كند جز اینکه به غنيمت خاطره اي از زیبائیت برد!  وای از لبان جادویی ات  
وقتی با آن لبان حرف می زنی جمله می سازی کلمه ها را مورب می رقصانی همانجایی که کلام لبانت را لمس می کند تا مثل موج در هوا بی خانمان و دربه در شود. گم می شوم! فراموش می شوم!حتا با کلمه های کوچک چون جمیل، انتنسیف، شکر، و.. میمرم و زنده میشوم
الحق تو پررنگ ترین اتفاق روی زمینی، آنکه ترا نا دیده انگارد ! خدا را نمی شناسد. حالا خودت بگو اگر جای من میبودی و چنین معشوقی  میداشتی میتوانستی ازش دست بکشی؟ من وقتی این آهنگ را میشنوم محو تو میشوم



تو خودت نمره بیستی  
   تو مثل هیچ کسی نییستی
  کسی مثل تو ندیدم      
        توی قصه هم نشنیدم 
 نه قدیما و نه  حالا 
هیچ کی نیست اون قد و بالا
 کسی مثل تو بلد نیست 
هم بخواد یک باشه هم بیست 
تو رکوردار و شکستی  
توی هر قلبی نشستی 
 توخودت نمره بیستی     تو مثل هیچ کسی نیستی
 نه مثل هیچ کسی نیستی

‎هیچ کسی مثل تو ماه نیست  
مثل چشمات بیگناه نیست
هیچ کسی هیچ جای دنیا
هیچ کی نیست اون قد و بالا
 رنگو از هر جا بیاریم 
رنگ چشماتو نداریم
 نقاشیت کرده خدامون 
با مداد نور و بارون 
 تو خودت نمره بیستی     تو مثل هیچ کسی نیستی
 نه مثل هیچ کسی نیستی
 کسی مثل تو ندیدم 
 توی قصه ام نشنیدم ه
 نه قدیما و نه حالاهیچ کی نیست اون قد وبالا 
تو تولدی شروعی رنگ اولین طلوعی
 آبروی قصه هایی خبرخوشی و امید





هیچ نظری موجود نیست: