۱۳۹۷ تیر ۱۱, دوشنبه

شورچای بدخشان و یک پرسش نمکی


 آیا اگر نمک نبود زنده گی بود؟

دیشب دوست و برادر بزرگوارم جناب شمس کیبی  از سر لطف سر زده بدیدارم
 آمدند  بقول حافظ : منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
 چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز                      
 تا نا وقتهای شب با هم صحبت کردیم  از هر دری گفتیم  و خندیدیم از دوستان سابق و مشترکمان، از وطن مان، از تحولات سیاسی منطقوی و فرامنطقوی از فرهنگ و زبان مان و بالاخره دامنه صحبت ها و حرفها آمد سر شورچای بدخشان و ارزش نمک در زنده گی آدمها! طوریکه واژه ای (نمک)   شد موضوع  و  اجندای  بحث  مان! جناب کیبی بسیار استادانه واژه های نمک ،  با نمک ،  بی نمک ،  پاس آب و نمک  را داشتن ،  نمکی  و امثالهم را مورد کنکاش و بررسی قرار داده و معلوماتی مفصلی از شورچای بدخشان و طریقه ساختن آن ارائه کردند در حسن نمک فرمودند: گرفتن نمک برای بدن خیلی ضروریست! نمک ضربان غیر عادی قلب را ثابت نگهداشته ؛ فشار خون را تنظیم، تعادل مقدار قند خون را حفظ ، انرژی لازم برای بدن را فراهم  و برای ساختن استخوانها مهم است.
 ایشان در حالیکه  ارتباط واژه های شاعرانه و رومانتیک نمکی و با نمک را سوال گونه مطرح کردند سرانجام گپ را به این پرسش کشانیدند که:  آیا اگر نمک نبود زنده گی بود؟ من به جناب شان گفتم با توجه به اینکه آب بحر شور است و سه بر چهار حصه ای کره زمین را آب گرفته این خود معلوم است که اگر نمک نبود از حیات و زنده گی خبری نبود! چون آب شیرین اگر باایستد گندیده و فاسد میشود و هزاران حشره و مکروب در آنجا پیدا شده حیات را تهدید میکند. بنابرین حکمت آب شور در ابحار یا به عباره دیگر حکمت وجود نمک در ابحار بدین پیمانه فقط بخاطر ادامه حیات بشر است. در ضمن به ایشان گفتم محک مردانگی و جوهر نیکی و بدی و حتا مردانگی آدمها را در فرهنگ پارینه ما و حتا هندوستان بر محک نمک گذاشته اند طوریکه نمک حلال و نمک حرام علاوه بر اینکه نام دو فلم هندی است در حقیقت دو نوع انسان است و نماینگر از دو ذهنیت خوبی و بدی میباشد. ایشان در حالیکه بگفته هایم یکایک مهر تائید زدند  از من دوستانه خواهش کردند تا این موضوع را از طریق فیس بوک و وبلاگ دوباره مورد بحث قرار دهم، تا دوستان با نوشتن نظرات و دیدگاه های شان این بحث را تکمیل کنند. نوشته حاضر بنابر دستور دوستانه ایشان است. 

و اما دستور استفاده از نمک از منظر دینی

در حدیثی روایت شده که  خداوند  به‌ حضرت موسی (ع ) وحی کرده که "ای موسی ابتدا کن به ملح و ختم کن به ملح طعام خود را، به‌درستی که دوا است 70 مرض را که کمترین و ضعیفترین آنها جنون و جذام و برص و درد گلو و دندان و شکم است.
و در حدیث دیگری روایت است که  حضرت رسول الله ص را  گژدمی گزید و آن حضرت، لعنت فرمودند عقرب را و فرمودند که "نگذاشتی تو هیچ مؤمنی را که اذیت نرسانیدی و نه هیچ کافری را" پس نمک طلبیدند و بر آن موضع مالیدند درد ساکن شد
و اما نمک و رومانس
در اشعار عاشقانه آدم با نمک ؛ خنده ای با نمک ؛ لبخند ملیح آشوب زیبایی هاست مثلن ظاهر هویدا در آهنگی میخوانه ( سرو نازی بخدا! ماه رخی!  با نمکی) یا هم احمدظاهر در آهنگی تو برایم مقدسی وقتی تشبیه شاعر تا خط آخر اوج میگیرد و میگوید ( مثل باران به چمن، مثل بوی یاسمن- مثل مهتاب بهار-مثل کوهای جنوب - رنگ مقبول غروب  بعد میگه  مثل لبخند ملیح- ای سراپا همه خوب ) و
زیرا نمک را در عربی ملح میگویند و ملیح به شیرینترین و جذاب ترین لبخند و چهره گفته میشود.
فرهنگ فارسی معین  با نمک را جذاب ، گیرا، ملیح برخوردار از ویژگی های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد معنی میکند 

و نکته اخیر اینکه شاعران ثابت کرده اند که نمک یعنی زنده گی چنانچه 
هرچه بگندد نمکش میزنند
وای بروزی که بگندد نمک  
Image may contain: one or more people and people sitting
بدین مناسبت یک آهنگ ملیح و نمکی از فرهاد دریا تقدیم تان




مهرباني سخت مي‌خواند به چشمانت صنم                                    
تا زگي‌ها دارد اين گل در گريبانت صنم                                            
بر من نا ديده و ناكــــــرده كار عاشقي                                   
از تو هر چيزي دل انگيز است قربانت صنم                                           
با خيالت از غزل سر شار مضمو ن مي‌شوم                                    
رنگ رنگي‌هاست در هرساز و سامانت صنم                                           
اندك اندك خاطر از دوريت فارغ مي‌شود                                       
اندك اندك مي‌گذارم سر به دامانت صنم                                            
دامن از اميد بي پايان و دستم كوته است                                               
اين سر و اين هم تو اين دل، چيست فرمانت صنم