کاش
چنان با (کاش هایم) روز ها تا شب گلاویزم
که حسرت باد حرمان آید و چون برگ می ریزم
درخت تن ز سرمای شکست کاش ها خشکید
اسف بر باد رفته تر ز برگ زرد پاییزم
اگرنابود شد از شرم و غم شهمامه و سلسال
بقدر ریزش این فاجعه از غصه لبریزم
منم آن بیگناه نیم جان بر چوب دار عشق
که از شرم پشیمانی نه می افتم نه می خیزم
فقط دیوار می فهمد غم و بغض مرا امشب
سیه بختی بود تک کوکب اقبال شبدیزم
هزاران (کاش) دیگر درمیان سینه ام نقش است
و من دنبال آب رفته با بیل سمن بیزم
به برمودائ عشق واقعی گم گر شوم این بار
به هر ضلع ثلاثه خویشتن با بوسه آویزم
چو مردابی که تنها و خموش و بی بها مانده
حسود یک هماغوشی؛ ملال و حسرت انگیزم
۱۰ سپتامبر ۲۰۱۹ هالند- زوترمیر
========================
شهمامه و سلسال= تو بت بودا در بامیان
برمودا= اشاره بر مثلث برمودا در امریکا
میری سپنون کی رانی کب آیی گی تو
آیی روت مستانی کب و آیی گی تو
بیتی جایی زندگانی کب و آیی گی تو
چلیه آه تو چلیا- چلیا هان تو چلیا
پهول سی کهیل کی پاس آه دل کی
دوز سی میلکی چاهین نه آیی
اور کب تک مجهی تادپاییگی تو
کیا هی بهاروسا عاشق دل کا
اور کیسی پی یه ها جایی
آه گیا تو