۱۳۹۴ آذر ۲۵, چهارشنبه

تفریح در کار است یا تقدیر


هفته ای گذشته میزبان دوست بزرگوارم جناب شمس کیبی بودم. از ایشان در مورد دوستان مشترک مان پرسیدم. در مورد یکی از دوستان فرمودند: بشدت مصروف است! شب و روز نمیشناسد! مال می اندوزد و کار میکند. حتا اولادهایش در حضور من؛ پیوسته اصرار کردند که دیگر وقت تفریح فرا رسیده است و باید بس کند. لیکن گوش ندادند. منهم همنوا با فرزندانش برایش توقف و تفریح توصیه کردم! اما ایشان در پاسخ با لبخند فرمودند: بهترین تفریح برای من انجام کار پر درآمد است. با شنیدن این سخن متعجبانه خاموش شدم. آیا چنین چیزی ممکن خواهد بود؟زیرا بطور طبیعی همه ما نیاز به تفریح داریم. تا فرسوده نشویم، اما آیا همین تفریح میتواند در عین زمان کار هم باشد؟ این سخن برایم تبدیل به یک دغدغه شد و بدنبال آن شدم تا در مورد واژه و پدیده تفریح اندکی بیشترتحقیق کنم و در نتیجه فهمیدم که : ظاهراً این واژه، از ریشه ی “فرح” یعنی چیزی که شادی آور و شادی آفرین باشد گرفته شده است. بنابرین دوست مشترکمان درست میفرمایند! تفریح، تعریف مشخصی ندارد. ممکن است من، خوابیدن را تفریح بدانم. دوست دیگری سیاحت کردن را. عده ای به موسیقی؛ شعر و قهقه ی مستانه ی برای تفریح بپردازند و برعکس ممکنست عده ای دیگری، سکوت در رختخواب را تفریح بدانند. بدون شک شماری هم شاید مطالعه کردن؛ کار کردن و نوشتن برایشان تفریح حساب شود و یگان تا مثل مولوی متوکل که در پاسخ خبرنگار که ازیشان پرسیدند: چرا در استدیوم ورزشی قصاص میکنید فرمودند قصاص فرحت به بار می آرد.
بنابرین به دوست عزیزم توصیه میکنم که اگر اینبار کسی یا حتا برادر زاده ها برایش بگویند: تو خسته نمیشوی که روزی بیست ساعت کار میکنی؟

!  پاسخ ساده تر ات باید این باشد: من فقط بیست ساعت تفریح میکنم و بعد هم میخوابم و دوباره برای تفریح بیدار میشوم..همین
اما من فکری دیگری هم بسرم زد شاید تفریح و استراحت؛ زحمت و مشقت هم کار کاتب تقدیر باشد از همین سبب آهنگ کاتب تقدیر را با برگردان تقدیم تان باد

برگردان آهنگ هندی کاتب تقدیر.
ای نویسنده تقدیر! این نکته را بمن بگو
بمن بگو این را
چرا در لوح تقدیر من فقط اندوه  قلم زده ای؟
:چکاری اشتباهی کرده ام؟ که
به دیگران خوشی و لذت
 برای من درد ؛غم و مصیبت
به دیگران لبخند
 برای من سیل اشک
دیگران شریک لذت بهار رنگین زندگی 
من نمایه ای از تصویر بدبختی
شب و روز مردم شراب فرحت بخش مینوشند
من فقط خون جگر خود را مینوشم
نه  چهچه بلبلان در هنگام خواندن برایم معنی دارد
نه جرقه ای  کرم شب تاب
 نه سوسوی ستاره گان
در این تاریکی مطلق زندگیم در معرض تهدید و خطر هست
چه هست این زندگی
چه سهو و خطا کرده ام که مجازات میشوم
به انتقام کدام گناه





ای کاتب تقدیر مهجهی ایتنا بتا دی
ایتنا بتا دی
کیو مجهسی خفه هی تو؟ کیا مینی کیا هی
آرون تو خوشی مجهکو فقط درد و رنج و غم
دنیا کو هنسی اور مهجهی رونا دیا هین
هیس می سب کی آهی هی رنگین بهارین
بدبختیو ن لیکین پهجهی شیشی مین اوتارین
پیتی هی لوگ روز و شب مسرتون کین مین
مین هون کی صدا خون جگر مینی پیا هی
کیا مینی کیا هی کیون مجسی خفه هی تو
دا جیناکی دم سی یی آباد آشیان
وه چیهجهی هاتی بلبلین جانی گیا کهان
جوگنو کی چمک های ده سیتارون کی روشنی
اس گهپ  اندهیری مین های میری جان پر بنی
کیا تهی؟ کیا تهی
کیا تهی خطا کی جیس کی سزا تونی مهجکهو  دی
کیا تا
گیا تا گناه کی جیسیکا بدلا مهجسی لیا هی
کیا مین کیا هی کیا مین کیا هی
کیا مجهسی خفه هی تو

هیچ نظری موجود نیست: