۱۳۹۱ تیر ۱۰, شنبه

غزلی معاشقه و سخنی از مغز عاشق

معاشقه و وصال

دو شب با مَاه  بودم لیله القدر دیدم آن شب ها 
خدایا! باز شب شد! ماه  نیست میسوزم از تب ها
دو شب کو معاشقه در خستگی؛ مستی همی افزود
و من بوسیدمش پا تا به سر؛با  نوش غبغب ها
 حدیث بوسه ئ لبها و مژگان و تن سیمین
نویسم؛ میشود مضمون عشق بی شک بمکتب ها
دوباره جان  به  قالب باز گردد معجزه آید
رسد دستم بدان چاک گریبان لب به کوکب ها
به تاوستوک صبر از جان تهی گردید با روزه
به افطاری آذان کردند میرکیوری مذهب ها
نمودی حلقه در گوش و رسن در پای من آنگاه
 که با پدرود گفتی بار ها میخواهم این شبها
۲۷-مارچ 
 در مغز عاشق چه می‌گذرد؟


آیا شورِ عشق یا همان عشقِ رمانتیک، قابل اعتماداست؟ آیا در بین همة اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ آیا عشق، نوعی بیماری است؟ شور عشق یا همان عشق رمانتیک، احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است.
شور عشق یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می‌کند و خواب و خوراک‌مان را می‌گیرد، كه هيچ‌گاه مبنای درستی برای زنده‌گی مشترک نیست: این قبیل عواطف مثل سلفِ موتر عمل می‌کنند؛ خداوند آن‌ها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد؛ ولی ما نمی‌توانیم فقط با سلف زدن و تانكيِ بدون پترول حرکت کنیم.
شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگری به نام آرون، تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند، زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس می‌گیرد گذاشت و از آن‌ها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشان‌شان داد.
کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت‌هایی فعال می‌شود که مربوط به «پاداش فوری» است؛ همان قسمت‌هایی که اگر گرسنه باشیم
و غذا بخوریم، فعال می‌شود؛ یا در افراد معتاد به کوکايین، همان قسمتی که بعد از مصرف مادة مخدر به فعالیت می‌افتد. این قسمت‌های مغز، تشکر فوری را اعلام می‌کنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. حال آن‌كه مغز قسمت‌های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش‌های طولانی مدت است.
دو پژوهشگر دیگر به اسم های بارتل و ذکی، آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشق‌شان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند؛ همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته، اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.
عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکر کردن به عشق‌شان قسمت‌هایی از مغز آن‌ها را فعال می‌کند که مربوط به «پاداش‌های بلندمدت» است؛ همان قسمت‌هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقةتان فکر می‌کنید، یا موسیقی مورد علاقةتان را گوش می‌کنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهن‌تان فعال می‌شود.
نتیجة این پژوهش‌ها نشان می‌دهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندة چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دست‌مایة شعر و غزل و رمان و فلم‌های زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست، قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمی‌دانند عشق چیست؟ عشق رمانتیک نه تنها کوتاه‌مدت و غیرقابل اتکاست که حتا اصیل هم نیست؛ یعنی این‌طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زنده‌گی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همة اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردمِ همة جوامع و فرهنگ‌ها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما می شناسیم می‌شناسند؟
دو پژوهشگر به نام‌های یانکویچ و فیشر، ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کرده اند
و به این نتیجه رسیده اند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت، هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات، شعر و هنرشان هیچ اشاره‌يی به این شور عاشقانه نشده است؛ اما تشکیل خانواده می‌دهند، به خانوادةشان علاقه دارند و برای آن‌ها فداکاری هم می‌کنند.
یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات پارسي خودمان هم می‌بینیم، در آن فرهنگ‌ها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمة هر زنده‌گی است؛ بلکه همان ماشين محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این ماشين استفاده نمی‌کنند و موترشان بدون این سلف هم چالان می‌شود.
در پژوهش دیگری از حدود شش‌هزار دختر و پسر پيش از ازدواج پرسیده اند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواج‌تان باشد یا نه؟» ۹۰ درصد آن‌ها جواب مثبت داده اند. یعنی گفته اند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.»
اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواج‌شان پرسیده اند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواج‌تان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفته اند در نهایت با فردی ازدواج کرده اند که عاشقش نیستند و رابطة رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتا خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتا شرط لازم.
عشق نوعی بیماری است؟! برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شده اند که «آیا عشق آتشین صرف‌نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روان‌شناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کرده اند.
در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم می‌آورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی می‌کند که اگر انجام ندهد، دچار تنش و اضطراب زیادی می‌شود. مثلاً کسی عادت دارد هر شب ۱۰ بار دست هایش را بشوید و اگر ۸ بار این کار را انجام بدهد، درونش منقلب می‌شود و نمی‌تواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی، شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلول‌های پلاکت خون بیمار افزایش پیدا می‌کند.
پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آن‌ها هم درست همین حالت را دارند.
پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد می‌کند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادت‌های خاصی می‌شود که نمی‌تواند از دست آن‌ها خلاص شود؛ مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل می‌کند.
 .هوش عاطفی‌ات را بالا ببر! با تمام این حرف‌ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه‌يی شکل گرفت که اگر برخی شباهت‌های اولیه بین افراد وجود داشته باشد
صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می‌آید که می‌تواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی‌افتد.
آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارايه کرده بود، به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق‌ها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق می‌افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت‌هایی به‌هم داشته اند اما پس از ازدواج تغییر کرده اند.
پس خیلی وقت‌ها مشکل این‌جاست که آدم‌ها تغییر می‌کنند؛ اما با هم تغییر نمی‌کنند: در دو مسیر یا با سرعت‌های متفاوتی تغییر می‌کنند. پس حالا این پرسش به وجود می‌آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست، پس چه چیز می‌تواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوج‌ها را تضمین کند؟»
پژوهش‌های زیادی نشان داده اند که هوش عاطفی یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می‌کند از احساسات‌مان آگاه باشیم، بتوانیم عواطف‌مان را خوب بیان کنیم،
آن‌ها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت‌های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر، بتوانیم عواطف فرد مقابل‌مان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می‌کند که وقتی دچار تعارض در احساسات‌مان می‌شویم، فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله‌يی معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل می‌گیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی‌ترین نقش را دارد.
اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند، می‌توانند بفهمند که چه‌طور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یک‌دیگر تغییر کنند تا زنده‌گی شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود. چه‌قدرعاشق هستید؟
عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول برخي، خواه ناخواه رخ می‌دهد. برای خیلی از روان‌شناس‌ها مطالعة این پدیده جالب است. بعضی‌ها مانند استرنبرگ حتا نظریه‌يی علمی دربارة عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه‌جنبه دارد. نخستین جنبه، وفاداری به معشوق است؛ دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از این‌ها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد می‌لنگد.
پرسش‌نامة زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و می‌خواهد به‌طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه. این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد. چه‌گونه از این تست استفاده کنیم؟
عبارات زیر را بخوانید. معشوق‌تان را تصور کنید و نام معشوق‌تان را به جای کلمة او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به‌طور کامل موافق بودید، عدد ۷، اگر به گونة نسبي موافق بودید، عدد ۶، اگر کمی موافق بودید عدد ۵، اگر عبارت را هم درست می‌دانستید
و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمين نبودید)، عدد ۴، اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳، اگر به گونة نسبي مخالف بودید، عدد ۲ و اگر به‌طور کامل مخالف بودید، عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید. ۱) برای رسیدن به او بسيار عجله دارم.؟
۲) او را خیلی جذاب می‌دانم.؟ ۳) او نسبت به بیشتر مردم، عیب‌های کمتری دارد.؟ ۴) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهم.؟
۵) به نظر من، او خیلی دلربا است.؟ ۶) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.؟ ۷) وقتی با هم کاری را انجام می‌دهیم، کار برایم بسيار خوشایند است.؟ ۸) دوست دارم که او حتماً مال من باشد.؟ ۹) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت می‌شوم.؟
۱۰) خیلی وقت‌ها به او فکر می‌کنم.؟ ۱۱) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.؟ ۱۲) وقتی با او هستم، کاملاً خوشحالم.؟ ۱۳) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.؟
۱۴) خیلی به او علاقه دارم.؟ راهنمای نمره‌گذاری: حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشته اید، با هم جمع بزنید. ـ شمایی که بالای ۸۹ نمره آورده اید، وضع‌تان خراب است. شما بدرقم عاشق شده اید و اگر صادقانه به پرسش‌ها پاسخ داده اید، در عشق‌تان هیچ شکی نمی‌توان کرد.
ـ اگر نمرةتان دور و بر ۷۸ تا ۸۸ می‌چرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قلة عشق بایستید.
ـ اما اگر نمرةتان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشق استید. ـ کسانی که از ۶۸ پایین‌تر آورده اند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمالِ زیاد چندان عاشق نیستند.
ـ کسانی که از ۵۸ پایین‌تر اند، به هیچ‌وجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشة دیگری برای خودشان دست‌وپا کنند و یا اسم احساسات رقیق‌شان را نگذارند عشق.
 منبع: وب‌سايت سيمرغ

هیچ نظری موجود نیست: