۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

آهسته آهسته



دمد از نا امیدی ها امید آهسته آهسته
هلال ابرویش تابد چو عید آهسته آهسته
طلایی زلف یارم مژدۀ جانانه می آرد
دو چشمانش روانم را گزید آهسته آهسته
ز هاتف بشنوم امشب وصال عشق لیلایی
شنودم  دلبرت امشب رسید آهسته آهسته
چو گویم خیر مقدم ای امید بیکران من
مگر مهرت شود از دل پدید آهسته آهسته
مرا در عشق جانان صحبت از اندوه میبارد
از آن ترسم که گردد ناپدید آهسته آهسته
بدل دارد" حمیدی" سنگ واره صبر ایوبی
 قسم کز صبر هم خیری ندید آهسته آهسته



هیچ نظری موجود نیست: