۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

لزوم ایجاد یک برنامه تلویزیونی به اسم قهرمان ملی

تاريخ: پنجشنبه ۳۰ قوس ۱۳۸۵

هرچند وجود فزیکی مسعود، این قامت بلند و پربار جهاد و مقاومت، این مثمرترین نخل نخلستان آزادگی، این دربان و ناطور دشتهای پر از گل و لاله، این کلیددار درب شهرگمشده خاطرات روزگاران ما، بیشتر از پنج سالیست که پایان یافته است ولی این پایان را بهتر است آغاز دوران "رنسانس" مسعود نامید.زیرا او با این مرگ در واقع به جاودانگی رسید.
تجربه نشان داده است که بشر در درازنای تاریخ پیوسته مردانی چون مسعود را به عنوان الگو و رهبر خویش برگزیده اند و از کارنامه های درخشان آنان به عنوان بهترین درسی که به عینیت رسیده و به تجربه نشسته با مراسم با شکوهی تجلیل بعمل می آورند. و با تحلیل و ارزیابی همه جانبه روی شخصیت آنها در معرفی آنان به نسل آینده میکوشند. تانسل های آینده با شور و شوق راه آنها را بروند.
بادرنظرداشت همین اصل خوشبختانه ملت ما به عنوان مردمان قدرشناس همه ساله در اکثر نقاط این گیتی پهناوراز مقام شامخ مسعود به عنوان قهرمان ملی شان تجلیل به عمل می آورند، بنیاد شهید مسعود بر مبنای اینکه تجلیل و تحلیل مکمل یکدیگرند، در بخش تجلیل با راه اندازی کنفرانس های جهانی مسعود شناسی و در بخش تحلیل با چاپ ده ها عنوان کتاب و مجلات، راه اندازی سایت های انترنتی و سیمینار های علمی توانسته است ابعاد گوناگون شخصیت مسعود را مورد مطالعه و بررسی قراردهند و در تشخیص راز های که در محبوبیت و مؤفقیت ایشان تا اکنون از نظر ها مکتوم مانده بود مؤفق شوند.

اما متأسفانه دستهای مرموزی بیگانه و خودی در سطح کشور و بین المللی در کارند تا آنانی که بدون غرض و مرض در پی دریافت حقایق تاریخی بخصوص سه دهه اخیر[علتها] هستند، بطور غیر مستقیم در برابر[معلولها] قرار گیرند تا در برخورد با انگیزه های دست چندم خود را در بن بست ارزشها و ارزشکاویها یابند و بدون دریافت سرنخ عقب نشینی کند.زیرا مسعود در دوران پربار زندگی خویش بدون شک دشمنان قسم خورده ای ایدیالوژیکی منطقوی و بین المللی فراونی دارد، هرچند دندان های به ظاهرتیز و سوهان شده آنان هرگز قادر به پاره کردن اندیشه و افکار پاک او نبوده و نیست.اما با سم پاشی دراذهان عامه بخصوص مجاهدین اسبق تاثیرات قابل ملاحظه ای را وارد نموده اند

بطور نمونه در محفلی، یکی از مجاهدین که سالها در سنگرتفنگ و قلم به جهاد مصروف و معروف بود مؤفقیت های قهرمان ملی را زیر سوال برد و از روابطش با روسیه، موضوع آتش بس با روسها،ویرانی کابل،از هم پاشی اردوی ملی، سخت انتقاد کرد وی که شدیدأ عصبانی شده بود مکررأ تأکید میکرد که من از مستندات سخن میگویم ورنه من خود یکی از رهروان شهید مسعود بودم، من در کمال خونسردی از مستنداتش پرسیدم:ایشان در حالیکه هنوز هم عصبانی بود از کتاب دسایس پنهان نوشته گلبدین،مسعودوپیژني از دگرمن رحمت اله ساپی و مقالاتی از اعظم سیستانی عضوشورای انقلابی ح د خ نام برد. سپس با عصبانیت کتاب گروموف را از بکسش کشید و به طرفم پرتاب کرد و گفت آیا اینهم غلط است؟ من در حالیکه هنوز خونسردی ام را حفظ کرده بودم برایش گفتم : مستندات شما صرف نظر ازاینکه تا چه حد صحت و سقم داشته باشند ولی نگاه به آن نگاه منفی گرایانه است سپس در کمال خونسردی وی را دعوت به خوانش چند عنوان کتب دیگری کردم که در رد این به اصطلاح مستندات نوشته شده بود، هفته قبل وقتی ایشان را ملاقات کردم دیدگاه وی کاملا در مورد قهرمان ملی عوض شده بود
منظورم از ذکر این مطلب اینست که مطالعه کتب ومجلات، رفتن به سایت های انترنتی کار همگان نیست، فقر دانش و معرفت در کشوربیداد میکند و این خود میتواند یکی از انگیزه های ایجادی باشد که مؤجد و منشأی بدبختی های جامعه ماست زیرانشر آمار دو فیصد با سواد در شرایط امن و امان گذشته آنهم در سرزمینی که پیشینه تاریخی آن مشحون از افتخارات فرهنگی بوده است واقعأ قابل تأسف و خجالت آور است. از سوی دیگر نقش مخرب رادیوی بی بی سی به عنوان معلم روشنفکر نمایان نباید نادیده گرفته شود. پس ایجاد یک کانال تلویزیونی ماهواره ای جهانی میتواندهم در بی اثر ساختن فعالیت های مخرب دشمنان مؤثرباشد و هم به کسانیکه به نوعی از دوران بقدرت رسیدن مجاهدین متضرر شده اند ثابت کند که: مسعود با داشتن آنهم شجاعت و شهامت یک مردصلح طلب بود نه جنگ طلب، آگاه بود نه غافل، جان بخش بود نه قاتل و بالاخره ناجی بود نه بحران آفرین، علاوه بر آن این تلویزیون میتواند نقش دشمنانه و انتقام جویانه برنامه های تلویزیونی ذیل را خنثئ کند
- تلویزیون پیام افغان{ پیام طالب} متصدی این تلویزیون شخصی است به اسم عمرخطاب. وی هفته واربرنامه های متنوعی را از طریق "کانال یک" ایرانیان پخش میکند. عمرخطاب عده ای از طالب طلبان دیروزی را تحت عنوان صاحب نظردر برنامه های سیاسی دعوت مینماید،وظیفه این آقایون را تحریف و تصرف حقایق، عقده گشائی و انتقاد تشکیل میدهد.اینها همان مرام داران سیاسی و منفعت طلبان روزگار فریبکاری،بیدادگری و عاجزکشی اند که میخواستند بلافاصله پس از سقوط طالبان از امریکا به عنوان ابزار استفاده کنند اما برعکس خودشان به حیث ابزار استعمال شده و چون پرزه های بیکاره دور افگنده شده اند واکنون مبدل به بیماران روانی شده اند که با همه حتا با خود شان نیزگاهگاهی در جنگ و ستیز قراردارند.این صاحب نظران که پیشوند نام شان پروفیسور،دوکتور،استاد و روزنامه نگاراست بدون اینکه سیمای روشن و صفحه بازی را از اوضاع کشور پیشروی بینندگان تلویزیون بگذارند هر نوع مشکلات سیاسی، اجتماعی،فرهنگی کشور و حتا جهان را به گردن به گفته خود شان"شمالی تل وال"می اندازند، در واقع عصاره گپ شان را یک موضوع تشکیل میدهد که حکم نصحیت به ملت؟کرزی و جهان را دارد. شمالی تل وال باید نابود گردد ولو به هر قیمت

2- برنامه تلویزیونی مردم افغانستان متصدی این برنامه آقای وحدت میباشد و از طریق تلویزیون آریانا افغانستان از امریکا پخش میگردد.آقای وحدت نیز عده ای را تحت نام صاحب نظر و منتقد به تلویزیون می آورد و به این ترتیب وقت خود و خلق الله را بیهوده تلف میکند. این آقایون گمراه و افسون شدیی بی خبر ازمتن جریان و حوادث، که از نقد هیچ نمیدانند و از بررسی سطحی ترین قضایای کشور عاجزند پس از اولین پرسش دفعتأ تیغ تهمت و دشنه دشنام شان متوجه شخصیت قهرمان ملی کشور میگردد.

و سخن آخر با مسؤلین بنیاد شهید مسعود هدف من ازاین نوشتاردادن پند و اندرز نیست،همچنان ایجاد تلویزیون را به عنوان واکنش در برابر دشمنان پیشنهاد نمیکنم. مصارف تلویزیون را نباید بنیاد به عهده بگیرد بلکه رهروان و دوستداران مسعود که ماشالله کم نیستند میتوانند با ماهیانه نا چیز این برنامه ها را سرپانگهدارند انشأالله . فقط تمنای من از بنیاد اینست تا در این راستا نقش مدیریتی داشته و با فراخوان دادن و مدیریت سالم به این مو.ضوع ارجحیت بخشد، زیرا مبرهن است که تلویزیون به عنوان بزرگتزین خورشید اطلاعاتی در خانواده مطبوعات که امروز جایگاهش را بمثابه قوه چهارم در ساختار قدرت تثبیت نموده در
تأثیرگذاری بالای مردم از اهمیت ویژه برخوردار است، از سوی دیگر مطالعه کار نخبگان است نه همگان

هیچ نظری موجود نیست: