۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

دموکراسی یا چلی کراسی؟

یکی از شگفتی های جنگ علیه ترور اینست که هر قدر طالبان با بگیر و ببند, وحشت و دهشت, سر بریدن و انتحار، جو ارعاب و خشونت غیرقابل تصور را بر جامعه ایجاد و با نمایش فجیع‌ترین اعمال غیرانسانی (بدار آویختن و سنگسار) و پخش عمدی صحنه‌های تکان دهنده، قصدآ بذر وحشت و ترس را در جامعه میکارند به همان اندازه در سطح ملی و بین المللی مطرح تر میگردند. در حالیکه اثرات مخرب فجایع این فاجعه آفرینان فقط در طول همین سال با تاثیرات اشعه مجهول ایکس در جسم هر انسان با درد قابل مقایسه بوده و حقا که تا چندین نسل درون استخوان ما را خواهد آزرد!عجیب تر اینکه: چرا آنانیکه دیروز با شعار محو" تروریست و تروریست پرور" جبهه جهانی ساختند امروز خود برای بقدرت رسیدن دوباره آنان زمینه چینی میکنند؟ آیا جنایت در این کشور مباح است؟آیا مبارزه با تروریزم یک شعار دروغین است؟ آیا جامعه جهانی قباله کشور ما را برای همیشه به پاکستان داده است؟آیا دعوت دوباره طالبان بقدرت سیاسی بخشی از استراتیژی احیای فاشیزم نیست. زیرا بمقتضای (گر حکم شود که مست گیرند) در جهان کنونی کمتر رژیمی را میتوان یافت که از اتهام ارتکاب و یا حمایت از تروریزم مبرا باشد, چی فرق میکند طالبستان هم یکی از آن ؟؟؟؟؟.

هرچند آگاهان سیاسی اینکار راناشی از توافقات قبلی و تطبیق مرحله بمرحله استراتیژی ای اس ای که در تبانی با سازمان استخباراتی انگلیس جهت پاکستانیزه کردن افغانستان صورت گرفته است میدانند.زیرا بر مبنای این توافق پاکستان پس از فروپاشی بی سر و صدا رژیم طالبان, متضمن و متعهد به همکاری و تطبیق"سیاست پیگرد ساختگی و سرکوب ملایم" گردیده بود.در عوض خلع سلاح قوت های ضد پاکستانی؛ راندن آنها از تمام صحنه های سیاسی و نظامی, کشانیدن آنها به پای محاکمه بحیث جنایتکاران جنگی و ارگ نشین نمودن نیرو های طرفدار پاکستان راجامعه جهانی متقبل و تضمین نموده بودند. چنانچه سخنگوی اتحاد ضد ترور تونی بلیر در مصاحبه با بی بی سی قبل از سقوط طالبان با صراحت گفت:" ما نگرانیهای پاکستان را در مورد افغانستان کاملا درک مینمایم و به آنها از این جهت اطمینان کامل دادیم"البته در آنزمان حتاکسی به این امر نمی اندیشید که نگرانی های پاکستان چی میتواند باشد و تونی بلیر از چه چیزی به پاکستان اطمینان داده است؟اما امروز زمانیکه رئیس جمهورپس از شش سال مشق دموکراسی و تبلیغ جامعه مدنی, در بدر بدنبال آدرس طالبان و تروریستان است و برای دادن حق پدری آنها حتا با توصل به دسیسه و نیرنگ زمینه چینی میکند؛مبتوان نگرانیهاآنزمان پاکستانیها و اطمینان تونی بلیر را بخوبی حدث زد
سیاست مداران کهنه کار پاکستانی که بمقتضای " هرکسی از ظن خود شد یار من "ناگذیر در این مبارزه جهانی ثبت نام کرده بودندا با شناخت کامل از بگفته نصیر اله بابر (سوسایتی و کلچرافغانها)چنان نقش شان را در این" گروگانگیری" ماهرانه بازی کردند که همگان انگشت حیرت بدندان گزیدند آنها با فعال نمودن دوباره شبکه طالبان در وزیرستان, همراه با دست آورد های سلیقوی شش ساله, که با منافع پاکستان همخوانی زیادی داشت و بوسیله طالب طلبان مفت و رایگان بدست آمده بود؛ در واقع قمار باخته را بردند
از سوی دیگر طالب طلبان نیکتائی پوش نیز طی این شش سال بطور آگاهانه ویا هم ناآگاهانه در راستای پاکستانیزه کردن کشور,برای جابجایی مهره های ای اس ای در سطح دولت و حتا انجوها مطابق به خواست دشمن حرکت کردند.تلخبختانه آنها باچنان مهارت و تر دستی خاص و پیچیده،به بخش‌بندی جامعه, تحکیم و گسترش حاکمیت قومی, نجات تروریستان به هر بهانه ای از زندانهای کشور و بین المللی وبالاخره طبقه‌بندی دشمنان خود پرداختند, که آب از آب تکان نخورد. سپس هر نیرویی را که تصور میشد روزی سرآغاز جنبش فراگیرملی گردد با موفقیت به کمک نیرو های بیگانه از سر راه خود برداشتند.

ملیگرایان ارگ نشین(؟) که کشور را پهنه ی ِ ذوق آزمایی های ِ گوناگون ِ خود قرار داده اند, با حمایت خارجیها بشکل مرموزی در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ظهور؛ و در نخستین روز ها با سر دادن شعارهاي میان خالی چون دموکراسی ؛ حقوق شهروندی, شایسته سالاری خوب درخشیدند. اما جنب جوش موقتی زمانی جای خود را به ناامیدی و یأس خالی کرد که آنها بدون هیچ آزرمی برخلاف شعار های نخستین خویش با شتاب محیر العقول در راه قومی شدن دولت و حکومت حتا مرز های آزرم رادر میان ملیت های ساکن کشور شکستانده و سر انجام با مطرح نمودن دوباره نیرو های قرون اوسطائی (طالبان) برهمه تعهدات شان عملا پشت پا زدنند.

آنها نخست خواستار راس هرم " ریاست جمهوری" بودند که باید از چنگ تاجکان(غاصبان) در آورند و سپس خواستار" وزارت خانه های کلیدی" شدند زمانیکه موفق به این مامول گردیدند. متوجه والی ها گردیدند و پس از پاکستانیزه کردن ولایات. به جان عسکر و افسر اردو و پولیس با کارت" توازن قومی "افتیدند زمانیکه کاری تاجکان و دیگر اقوام را در اینجا ها هم یکسره کردند متوجه دفاتر عادی دولتی گردیدند و با انتشاری احصائییه از مامورین گرسنه به اصطلاح عالی رتبه دولتی چنین وانمود کردند که قوم اکثریت باز هم زیر ظلم قرار گرفته و تاجکان فیصدی بالاتری را به سطح مامورین رتبه 4 و 3 در ادارات دولتی دارند. این احصائییه که اوج فاشیزم را بنمایش میگذاشت در هیچ کجای دنیا معمول نبوده و حتا روی طالبان را سفید کرد

از سوی دیگر این حرکات فاشیزمابانه که با دشمنی , عداوت و عقده و با توصل به هزاران نیرنگ و ترفند چون اصلاحات اداری و.. در جهت سرکوبی دشمنان ای ایس ای به عنوان آخرین پره مورد استفاده قرار گرفت جامعه را چنان بیدار کرد که امروز از نشریات سرکاری گرفته تا نشریات مستقل و مدعی تسامح؛ از چپ های ِانترناسیونالیست داس و چکشی گرفته تا- مسلمانان ِ سه آتشه، همگان بر قومی شدن دولت با نشر بیوگرافی والیان؛ سفیران واعضای کابینه علنا برسیاست فاشیستی دولت انگشت میگذارند. حتا آنهائیکه دیروز با خیال پردازی از" پان اسلامیزمِ" سخن زدن در اینگونه موارد را جرم و گناه کبیره میپنداشتند امروز از خواب سنگین تکان وحشت ناکی خورده اند
افشای 19 والی منسوب به یک تبار خاص توسط روزنامه هشت صبح و یا هم افشای مشاورین ریس جمهور توسط نشریات بیرونمرزی و یا هم کابینه شاید حرف تازه و جالبی نباشد اما افشای سفرای کشور توسط سایت کابل پرس انسان را به حیرت و تعجب می اندازد زیرا آقای وزیر خارجه که با همین پره کارت "توازن قومی" آغاز بکار نمودند, آیا توازن قومی را همینطور بر قرار ساختند؟آیا جناب شان به عنوان شاگرد مکتب فرانکفورت, در پروژ ه فاشیزم و ظیفه نبهلیسم ( خرد گریزی) رابراساس نظریات "نیچه " به عهده نگرفته اند؟. زیرا ایشان شاید بهتر از دیگران آگاهند که: نخست.دکارت و سپس کانت به این نکته اعتقاد کامل داشتند که آدمیان با یاری از" خرد" میتوانند بی آموزند و به یاری از آموزش میتوانند خوشبخت زندگی کنند.
آنهائیکه دیروزبه این باور بودند که با بر پایی یک دولت (ملی؟), رشد اقتصاد ملی,دموکراسی, ایجاد شغل و بهرمندی از دست آورد های تخنیکی میسرمیگردد.امروز به چشم سر میبینند که ایجاد(دولت ملی؟) در کشور ما نه تنها به روندشگوفایی اقتصاد و تکنولوژی شتاب نبخشید بلکه خود این روند دموکراسی را نیز به بیراهه برد.این دموکراسی نا کار آمد بود که در اندک زمان مبدل به "طالبکراسی و یا چلیکراسی" گردید.از سوی دیگر با ایجاد این دموکراسی در بستر فرهنگی کشورما عده ای با سرمایه ای باد آورده توانستند حتا با خرید رای مردم برای سالیان دراز نفوذ سیاسی خویش را داشته باشند. و امروز بخاطر رسیدن به هدف میتوانند حتا باعث سازماندهی ترور های سیاسی گردند! در حالیکه جامعه ما پس از این همه التهاب شدیدآ نیازمند آرامش و رفاه است.متاسفانه دولتمداران ما بابرخورد سلیقوی جامعه را علنآ به فاشیزم میکشانند

پس میتوان به صراحت حکم کرد, همانگونه که موسوليني و هيتلر با پايه ريزي نظامی که در مخيله هيچ انديشمند صاحب نامي نقش نبسته بود؛بر اساس6 مفهوم ذیل:(1- اصل رهبری واحد,2- خرد ستیزی, 3-دولت بظاهر فراگیر اما یکه تاز4-نژاد پرستی , 5- داروینیزم اجتماعی 6-ملت گرایی و ارج گذاری به زبان خاص) استوار بود, تهداب مکتب فاشیزم را ریختند, دولت بظاهر منتخب ما نیز طی کار نامه شش ساله اش با اجرای مو بموی مفاهیم فوق الذکر به اثبات رساند که به ساختار و استخوان بندي فاشيسم و ناسيونال سوسياليسم بیشتر متهعد است تابه رعایت دموکراسی و حقوق شهروندی

هیچ نظری موجود نیست: