۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

انتخابات یا چرخیدن در دایره خبیثه؟

 سرطان/تير 1387,1
انتخابات یکی ازابزار ها و پارامتر های مهم دموکراسی برای سنجش آرای عمومی است. از اینرو گزینش زعامت ملی به گونه اى كه مشارکت مستقیم مردم در آن قابل لمس باشد امروز تقریبآ در هرگوشه ای این گیتی پهناور امریست حتمی و ضرورتیست انکار ناپذیر!. زیرا مدیریت سالم، در قلمرو واقعیت های قابل لمس هر جامعه و کشوری دیگر نه یک تخیل و رویا طلاییست و نه هم"حاکمیت ظل الهی و پادشاهی! بلکه رسالتیست ملی و تاریخی

لهذا با نزدیک شدن دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما، سیاست ورزان ما که پس از انتخابات 2004 ریاست جمهوری با بی برنامگی همچون موج سواران متتظر در ساحل، نظاره گر اوضاع بودند دوباره جان گرفته و به گفته حاجی داود مدیر مسئول روزنامه اراده یکصد و پنجاه تن از ماتریالیست گرفته تا ایدیالیست، دموکرات، نشنلست، فدرالیست و شاید هم کمونیست.. برای رقابت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری آمادگی میگیرند(1)
! بنابرین انتخابات آینده با همه تقلب ها و دست کاری ها احتمالی، میتواند از اهمیت ویژه ای برخوردارباشد! از سوی دیگر،چون در کشور ما نهاد های دموکراتیک بدلیل استبداد قومی و مذهبی کارآیی چندانی ندارد، بدون شک انتخابات ترفند دیگری خواهد بود برای چرخش در مدار دایره خبیثه! زیرا جریانی كه قدرت را در اختیار دارد برای كسب مشروعیت دوباره،هم از منظرزمانی و هم از منظر حقوقی، نیاز به اصل مراجعه به آرای عمومی دارد. بنابراین سعی می‌كنند با شرکت در انتخابات خود، را عملا، در نقش قربانی قرار داده و با مصاف دادن با حریفان ضعیف، بی پناه و خودساخته، قویتر از دیروز ظهور نموده و به استحکام قدرتش بپردازد.
مسلما امروز همگان بر حقانیت این نظر مُهرِ تأكيد مى كوبند که چه به لحاظ تحولات شتابناک منطقه و جهان و چه عوامل درونی، یک بحران سیاسی فراگیر در درون و پیرامون حکومت فعلی در حال شکل گیری بوده. و شمارش معکوس ماه های اقامت هفت ساله آقای کرزی در کاخ ریاست جمهوری آغاز گردیده است!! زیرا با گذشت هفت سال از حاکمیت حامد کرزی، تلخبختانه نه تنها، آرمان چندپاره ملت مظلوم ما به مدینه فاضله نرسید! بلکه جامعه‌‌ ما از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی و به ویژه اخلاقی عمدآ به سوی قهقراسوق داده شد. فساد، فریب‌کاری، دروغ و ریا - در همه جا ترویج یافته و نظام به اصطلاح منتخب بی پرده، فضايل اخلاقی را به رذايل اخلاقی و بر عکس رذايل اخلاقی را به فضايل اخلاقی مبدل نموده است!.
ساده انگاری مباحث اقتصادی مانند ترویج بازار آزاد توسط شخص ریس جمهور، سپردن کار های مهم به دست ساده لوحان قوم پرست، بر کناری کارشناسان باتجربه سیاسی و نظامی با شعار های عوام فریبانه توازن قومی برای مدت کوتاهی کارآیی خود را داشت ولی در دراز مدت فاجعه آفرید و سرانجام جامعه و کشور را به ورطه سقوط کشانید! " جنگ در کشور " به معماي میماند که هيچ ذهن عادي قادر به دركش نيست، چه رسد كه آن را حل كند، معمائي شامل مجموعه‌اي از تناقضاتِ غير قابل فهم و درك!. مبارزه با مواد مخدر، و مبارزه با تروریزم که دیروز شعار رنگین جامعه جهانی بود امروز اعتبار هفت سال قبل را ندارد! بنابرین بوضاحت میتوان گفت که نشانه هائی از نزدیک شدن به وحدت نظر برای مرخص کردن آقای کرزی در سطح ملی و بین المللی بروز و ظهور کرده است.
بااینحال ناگفته پیداست که حامد کرزی، علیرغم همه تنگناهای ملی و بین المللی که در آن گرفتار آمده، با توسل به هر نیرنگ و توطئه‌ای میکوشد سکان قدرت را در دست‌های خویش نگهدارد! و براى بسط، نفوذ و ادامه قدرت خود توجيه و دلائلی مشروع دست و پا کند، زیرا ارتباط مشروعيت وحكومت يك امر ضروري و اجتناب ناپذير است به گونه اي كه حتا ملا محمد عمر سعي در ارائه مباني مشروعيت خود داشت! و مسلمآ کودتا گران، نوکران خارجی و مستبدین خود را حداقل به يكي از موازين مشروعيت می چسپانند! به همین دلیل وی از نامزدی دوباره اش در انتخابات سال آینده خبر داد! هرچند وی دلیل انتخاب مجددش را به پایان رسانیدن کار های ناتمام ومحقق شدن آرزو ها مردم مظلوم افغانستان عنوان میکند اما آگاهان سیاسی این اقدام ایشان را چرخش در دایره خبیثه که از طرف تیم وی بصورت دقیق بصورت یک استراتیژی برنامه ریزی شده است میدانند!
دایره خبیثه ئ که نقطه آغازین آن ذریعه عبدالرحمن خان با پایه گذاری یک حکومت قوی استبدادی نهاده شد و سپس توسط- نادر خان، حفیظ الله امین و ملامحمد عمر تعقیب میگردید در واقع آرزوی دیرینه ایست که اینبار قرار است توسط تیم همراه رئیس جمهورجامه عمل بپوشد، گرچه چنين آرزوئى در این فضاى تيره و طوفانى محال است كه فرصت تحقق بيابد! زیرادرگذشته ها این" دایره آرزو " هر بار گاهی از مرکز و گاهی از شعاع و گاهی از راس منفجر شده و به شکست انجامیده است
حامد کرزی نیز بخوبی میداند که مردم دیگر آن مردم هفت سال قبل نیستند و نمیتوانند با برنامه های حتا با ظاهر آراسته و منطقی وی و تیم کاریش اعتماد کنند. چون ایشان با قانون گریزی ها وبیگانه پروری ها، مشروعیت خود راکاملا از دست داده و تصور ایجاد دوباره شكاف و تقسیم نیرو های مطرح و رو در رو قرار دادن اپوزیسیون سیاسی نیز کاراآیی ندارد! بدون هیچ تردیدی تعقیب همین سیاست توسط تیم کاری جناب شان در گذشته باعث انسداد سیاسی موجود گردیده است! لهذا دیوار ضخیم بی اعتمادی که بین نظام موجود و مردم ایجاد گردیده به راحتی فرو نخواهد ریخت. زیرا نظامی که قادر نباشد حافظ حقوق و آزادی ملت و عامل تحقق خواسته های آنها باشد، طبیعی است که با ارائه هر طرح و برنامه جدیدی نه مورد توجه مردم قرار می گیرد و نه جلب اطمینان خواهد کرد

بنابرین امروز این نکته کاملآ هویداست که "از كوزه همان برون میتراود كه در اوست" پس انتخاب مجدد کرزی میتواند درواقع دعوتی به ماکیاولیسم باشد، اما در شرایط که گروه گراها، خودمحورها، خودشیفتگان، نخبه کشان، و فرصت طلبان سیاسی به علت پراکندگی و نبود برنامه، توان اثر گذاری روی سیر حوادث را تقریبآ از دست داده اند بدون شك کرزی میتواند بار دیگر کاندید مطرحی باشد.


فعالین سیاسی، شعار ها و آرمانگرایی


هویداست که فرآیند انتخابات در کشور در یک مسیر تعریف شده، هدایت شونده و بشدت کنترل شده از طرف تمویل کنندگان خارجی آن طی طریق خواهد کرد، بنابرین برای مطرح بودن در عرصه ای سیاسی، تنها انتقاد از رژیم موجود ویا گله و گذاری از امریکا و جامعه جهانی نمیتواند کار ساز باشد همچنان التماس جویی برای حضور سیاسی طالبان و دیگر تروریستان، و بر رخ کشیدن مذاکرات پنهانی با آنها برای مسابقه دادن با کرزی نیز موثریت لازم را نخواهد داشت!
در تمامی دنیا رسم بر اینست که برای برگرداندن ورق، و شکست حریف، اپوزیسیون تمامی تلاش شانرا برای رسیدن به یک مخرج مشترک متمرکز میسازند و طبیعتآ برای رسیدن به یک مخرج مشترک نیازمند یافتن زبان مشترک، درد مشترک و آرزوهای مشترک میباشند، که اینکار فقط با محترم شمردن عقاید و نظریات همدیگر ممکن میباشد.! لهذا، قضاوت در مورد هرگونه خط فکری و بر نامه ها و اهداف شان بطور واضح و روشن به مردم ارائه میگردد، اما متاسفانه کشور ما از این قاعده نیز بدلایل ذیرین کاملا مستثنی است!
الف - در شرایط کنونی " آرزوی مشترک" و" درد مشترک" در میان گروه ها و فعالین سیاسی با وصف شعار های کلی کاملا از هم متفاوت بوده و بنابرین یافتن " زبان مشترک" در میان تمام نیرو های مطرح کار آسانی نیست. پس زمینه ای ایجاد یک مخرج مشترک که همانا" اتحاد و همبستگیست" در جامعه روشنفکری ما نهایت کمرنگ به نظر میرسد!! دراینصورت سر دادن مکرر شعار "اتحاد و همبستگی "در شرایط مشخص امروز بیشتر به یک آرزو میماند! آرزوئی که نقشه آن هم در هوا ترسیم شده که نه با یک طوفان بلکه با یک نسیم آرام این نقشه محو میشود. همانطور که شاهد این محو شدن اتحاد ها در گذشته در داخل و خارج کشور بودیم!
ب - عقب ماندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه،استبداد، فقر و جنگ های تحمیلی مفاهیم کلی و قبول شده اییست که از جانب تمام گروه ها و شخصیت های بعنوان "درد مشترک"ملی و همگانی مطرح میباشد! اما در رابطه به علل و عوامل آن تفاوت دیدگاه ها از زمین تا آسمان میباشد، چنانچه عده ای را عقیده براین است که افغانستان یک کشور آباد، آزاد، معمور و با تمدن بوده ولی تمام مدنیت آن دو بار توسط دو رژیم غاصب که بگفته آنها "سقاوی اول و دوم" خوانده میشود از بین رفته است!
بر خلاف عده ای دیگری از حاکمیت 250 ساله یک قوم بعنوان " درد مشترک" ملی و همگانی شاکی اند همچنان هستند کسانیکه فقط 30 سال اخیر را سالهای پر درد و آلام برای ملت ما قلمداد میکنند و بیشتر هم از سالهای 92 تا 96
مینالند! ابنابرین بحث و گفتمان در مورد "درد مشترک" همگانی داستانیست تکراری، کسل کننده، انرژی بر و بی نتیجه!


آرزوی مشترک:-

بدون شک خدمت به مردم مظلوم افغانستان، تامین منافع ملی و ایجاد یک کشور با ثبات تنها و فقط تحت زعامت یک رهبر قوی، خردمند و ملی امکان پذیر میباشد و این خود بخشی از یک" آرزوی مشترک"همگانیست.

ولی اگر نیم نگاهی به شماری از رسانه های چاپی،شنیداری، الکترونیک و دیداری از داخل و خارج کشور بیندازیم و برای حد اقل یک هفته بیننده ای برنامه های سیاسی تلویزیونهای لاس انجلسی باشیم مفهوم" آرزوی مشترک" همگانی رامی توان به نسبتهای گونه گون و از دیدگاههایی سراسر متفاوت به ترتیب ذیل بخش بندی کرد
عده ای را عقیده بر اینست که شرایط ایجاد دایره خبیثه در کشور هفت سال قبل کاملآ مهیا گردیده بود، اما ضعف مدیریت حامد کرزی مانع تحقق این به اصطلاح "آرزوی دیرینه ای" ملت گردید،(روشن است که ایجاد کشور افغانستان توسط عبدالرحمن خان با سبسایدی سالانه هژده لک روپیه و بیست هزار تفنگ از طرف دولت برتانیه وقت گذاشته شد و تا عصر حاضر افغانستان تنها وفقط با پشتیبانی یک دولت خارجی در میان سایر ملل جهان نفس کشیده است، و همینکه کمک خارجی قطع گردیده بلافاصله کشور رفته بر بستر تاریخی بحران و تا سرحد فروپاشی به پبش رفته است!) لهذا استدلال این دسته بر همین پایه استوار است که: با چنین پشتیبانی قوی خارجی کنونی بیشتر به یک عبدالرحمن دیگر ضرورت است نه به حامد کرزی!! از دیدگاه آنها ملت بیچاره و مظلوم افغانستان فقط به امنیت ضرورت دارد تا در پرتو همان امنیت روز خود را به شب رسانیده و شبانگاه چند کیلو کچالو و یا هم خربوزه ای را در پشت بایسکیل خویش ریسمان پیچ کرده بخانه آورند. مردم اصلآ حق ندارند که به کار دولت و دولت داری مداخله کنند! بدینترتیب این دسته با وصف اینکه ظاهرآ در هوا داری از دموکراسی و حذف استبداد گلو پاره میکنند با بی مسئولیتی خاصی با استفاده سوء از آزادی بدون قید و شرط بیان گاهی به ایجاد تفرقه و بد گویی مغرضانه علیه یکدیگر و گاهی به تخریب شخصیت ها و گاهی هم به تحليل علل و تبيين آثار زيانبار جنگ سالاران و محاکمه" جنایت کاران جنگی و ناقضین حقوق" بشرپرداخته و با الترناتیف سازی های بلند و بالا و ناممکن از انجام وظایف ملی خودعمدآ طفره میروند! این دسته یا گروه که ماکیاولیسم خواه ناخواه، در سراپا وجود شان ساری و جاری گشته است، غالبآ یا دودمان و یا هم پرورده نظامهای خود کامه و دیکتاتوری هستند، ویا به علت غرق بودن در چنبره قومی و شوونیستی چنین کودکانه می اندیشند!

جالب اینجاست که این ایدیالوگ ها اکثرآ سالهاست در خارج کشور زندگی دارند و با قانون انسانی و احترام قلبی به حق دیگران، آشنائی کامل دارند، ولی هنوز در چنگال این فرهنگ ارتجاعی زندگی دارند. این خانمها و آقایان از کرزی و یا هر کسی دیگری که ادعای رهبری کشور را داشته باشند توقع دارند که چون عبدالرحمن در قرن 19 خون مینوشید و نادر در قرن بیست پس کرزی و یا هر رهبر دیگر بایستی در قرن 21 چنین روشی را اتخاذ کند این دسته یا واقعآ از جهان بیخبرند و همچون کبک سر خود زیر برف نگهمیدارند ویا هم تجاهل عارفانه میکنند! ورنه حتا آدمهای عادی امروزی میدانند که منافع ملی" را نمی توان با «احساسات» تامین کرد بلکه « منطق قوی» و «علم سیاست» نقش بزرگی در سیاست ورزی و دیپلماسی بازی خواهد کرد. این آقایون و خانمها باید بدانند و آگاه باشند که مردم امروز قادرند بسهولت پشت ورق را بخوانند! بطوریکه بى درنگ از شما می پرسند که اگر شما واقعآ به هوادارى از «دموكراسى»خدمت به مردم مظلوم و حذف استبداد، گام بر داشته ايد، چرا به سايبان و سنگرى پناه میگريد كه در آن بنابر دلایل روشن و نشانه هاى ملموس، استبداد به مراتب سنگين تر از گذشته عنوان میگردد؟

برخلاف عده ای دیگری را عقیده براینست که چون حکومت های استبدادی و خاندانی در طول 250 سال گذشته قصدآ ما را از همسفرى با مسافران راه «تجدد» و يا «نوجوئى و نوسازى» كه از ويژگى هاى تمدن امروزى است، بازداشته و نتوانسته اند کوچکترین خدمت به ملت و کشور نمایند بنابر این اصل،تلاش برای بر قراری مجدد حکومت استبدادی در مدار دایره خبیثه، آنهم زیر پوشش انتخابات بدون هیچ تردید تجلی یک بحران دیگریست در اعتماد نیم بند ملی.
لهذا موجودیت افغانستان را با همین قلمرو جغرافیای موجود، تامین منافع ملی و خدمت به مردم مظلوم ما را مشروط به مشارکت تمام اقوام در قدرت با حقوق برابراز طریق یک حکومت فدرالی و یا در چارچوب سیستم پارلمانی میدانند! پس در گام نخست تغیر قانون اساسی کشور را لازمی و ضروری میپندارند این دسته یا گروه نخستین منتقدین بودند که زبان و قلمهایشان را به كار نقد و اعتراض از نظامى كه میخواست تمامى هستى ملت و مملكت را به اراده يك فرد بسته کند، گماشتند و خوب درخشیدند! اما پس از ترویج استراتیژی" فرهنگ نخبه کشی "توسط استراتژیست های دایره خبیثه،این منتقدین بی پناه به اتهام وابستگی به بیگانگان و تجزیه طلبی بطور تک تک مورد حمله مخالفین قرار گرفته و هر روز نحیف تر از دیروز میگردند.

دسته سوم را میهن پرستان لفظ گرا تشکیل میدهد،که میخواهند عشق بوطن را بطور رومانتیک در میان تمام افراد جامعه گسترش دهند! این دسته معمولآ باکلمات خوب ولی ناممکن با حسرت و نومیدی شعار میدهند و خود نیز میدانند که زمینه پیاده کردن چنین آرزو های حتا به اندازه ای هزارم در صد ممکن نیست، مثلآ اینها آرزو دارند با شعار، سراب عدالت اجتماعی را به عدالت واقعی اجتماعی در کشور مبدل نمایند و با داد خواهی از "ملت مظلوم"،میهن پرستی خویشرا بطوررومانتیک بنمایش بگذارند! در حالیکه "میهن پرستی" و " میهن دوستی" نیز مانند همه مفهوم ها و کمیتهای جهان هستی، مفاهیمی هستند به شدت "نسبی" و امروزه به طور کلی، واژه "میهن" را از دو دیدگاه رمانتیک(بیشتر در کشورهای عقب افتاده جهان سوم) و خردمندانه(بیشتر در کشورهای شمالی و صنعتی)، مطرح میباشد، لهذا در کشور چون افغانستان،که متاسفانه میهن پرستی از گذشته ها بدینسو جرم محسوب میگردد و جای میهن پرستان همیشه در سلول های زندان و چوبه های دار بوده است فکر میکنم عنوان کردن میهن پرستی بطور رومانتیک آن در شرایط کنونی که حتا کسی حاضر نیست با قبضه کردن پست وزارت و ریاست از تابعیت دومی خویش منصرف شود نه جذابیت دارد و نه هم جدی و واقعیست! بلکه برای خالی نبودن عریضه از طرف بعضی ها عنوان میشود.
احوال امروز ما ایینه تمام نمای جامعه ماست، واضح است که با تداوم وضع موجود و شاهکاری های تیم بیمار رئیس جمهور سونامی بحران در کشور آمدنی است! مسلمآ سياست بيگانه پرستی که جهت «منافع آنى»، فارغ از دورانديشى توسط مجریان بیمار و عقده ای اطرافیان رئیس جمهور غرض خلع قدرت نیرو های مطرح داخلی در هفت سال گذشته در کشور تعقیب و اهمال گردید نخستین گام برای آبستن یک بحران فراگیر محسوب میگردد؛ چون با واپس زدن جنبش هاى عُرفى و ملى و باز گشایی عمدی جاده ها به رويِ نيروهائى جهنمى تروریست نهایتآ کشور را عمدآ بسوی سونامی بحران رهنمون کردند! علاوه بران بر شمار رديف علت ها و انگيزه ها، این نکته را نیز باید افزود که در این عصر تکنولوژى اطلاعات، متاسفانه اکثریت از نخبگان یا بر اصل تساهل و یا هم تسامح سلطه استبداد سياسى، اجتماعى و حتا فرهنگى را مفتخرانه و داوطلبانه میپذیرند.!!



افسانه ء ملت مظلوم
یکی از رنجهای روشنفکرانه زمان ما مشاهده موج لفظ گرایی است حتا کسانیکه حکم مربیان جامعه را دارند بنابر "مصلحت" دروغ میگویند! یکی از این دروغ های شاخدار عنوان نمودن خدمت به مردم مظلوم افغانستان میباشد که شعار همگانی گردیده است،بویژه زمانیکه آقای مسکنیار و عمر خطاب با غضب مشت هایشانرا گره کرده و بر حال ملت مظلوم اشک میریزند! بیدرنگ بیاد جنگ های کابل و کاکا عزیز جان می افتم، کاکا عزیز جان که بگفته خودش بچه ناف کابل بود و منزل پدریش از کاخ ریاست جمهوری فقط 150 بلست فاصله داشت، پس از اصابت و انفجار مهیب هر راکت با صدای لرزان میگفت آخر ظالما مردم بیچاره چی گناه داره؟
زمستان سال 1371 خورشیدی بود، تقریبآ تمامی همسایه ها در باران راکت بالای " ملت مظلوم" روز ها را یا در دهلیز منزل اول و یا هم در تاکوی بلاک یکجا بسر میبردیم حتا رادیوی بی بی سی را نیز در همانجا بطور مشترک میشنیدیم، کا کا عزیز جان که همانند من در بلاک همسایه جدید بود، با قصه های جالب از کابل قدیم، عیاری و کاکه ها همه همسایه ها را بخود جلب کرده بود. وی در آرزوئی چنان پاچاهی بود که همچون گذشته یک سپاهی با یک کمربند تمام شیوکی را تا ولایت کابل آورده بتواند، و این قصه را با هرکس و با فرود آمدن هر راکت همه روزه تکرار میکرد! راستی زندگی از منظر مرگ هم زیباست و هم هزار و یک معنی دارد، ما حتا در همان حالت به آینده میندیشیدیم و به قصه های کاکا عزیز جان بدقت گوش میدادیم! در یکی از همان شب های وحشتناک، رادیوی بی بی سی در سر خط اخبار خود گفت" حزب اسلامی میگوید که در صورتی آتش بس را میپذیرد که قوتهای دولتی از کابل عقب نشینی و امنیت کابل به مردم کابل داده شود! گوینده اخبار پس از نشر همین خبر تازه بلافاصله از اوضاع بحرانی " بوسنیا" آغاز کرد و ما با تعجب و بی صبری منتظر مشروح اخبار در سکوت کامل بسر میبردیم! یکی از همسایه ها که تسبیح مقبولی در دست داشت و از دیگران خود را یک سر و گردن بلندتر تصور میکرد با تمسخر بسوی کاکا عزیز جان دیده و گفت: اینه باز هم" حکمتیار صاحب! " اونه پاچاهی را به خودیت میته،کسی دیگر با علامت تایید سرجنباند و گفت کاکا، استاد ربانی صاحب عین از بدخشان آمده ای پاچاهی ره گرفته و تو خو بچه ای ناف کابل هستی؟ یک روز خو حق تو ام است که ببینی چی است دردرون او ارگ! کاکا عزیز جان گلو صاف کرده گفت:ما نادیده نیستیم از پدر پدر در همو ارگ راه داشتیم پدر کلان مرحوم مه گل های اعلیحضرت را آب میداد مامایم گل بیادر - اسپ خود سردار اعلی را براق و زین و نگهداری میکرد!، ها ناگفته نمانه که پدرم هم ده ارگ کار میکرد ولی داود خان خدا ببخشه سرش قار شده بود او را بدرخت بسته کده بود! و بسیار چوب زده بود،(زهر خند اما باعلامت رضا) هرچی زدن اونا هم یک نوازش ذات ملوکانه بود، خو پدرم دیگه ده ارگ نرفت، و همیشه نصحیت ایش به مه ای بود که اولاد تانه بفهمانین که پاچا سایه خداست و حق محمدزاییهای اصل است! ما مظلوم ملت هستیم ما ره چی به ارگ پاچاهی!، در اینزمان بی بی سی بر همه حدث و گمان ها پایان داد و باپخش مصاحبه گلبدین،" وی با زبان خود خواستار آن شد تا امنیت کابل مثل سایر ولایات به قوماندان های اطراف کابل داده شود! "
مسلمآ منظور لفظ گرایان پپولیست ما از "ملتی مظلوم" ملتیست چون " کاکا عزیز جان "! ملتی صبور قانع،و غیر سیاسی! در غیر اینصورت هرگونه فریاد عدالت خواهی ولو از جانب همین مردم باشد سزاوار هرگونه جزاست! درحالیکه این مدافعین دموکراسی، این نکته پیش پا افتاده را نیز نمی دانند که، در « دموکراسی »، هرکس آزاد است که « سیاسی » باشد و یاهم نباشد؛ و در زمینه و گستره های جهان نگرانه، گزینش یا گرایشی ویژه داشته باشد.
میگویند ماهي آخرين موجودي است، كه میتواند دركي از «آب» پيدا ‌كند، زيرا چنان در آب غوطه‌ور و غرق است كه تصور هم نمي‌تواند بكند كه در فضايي غير از آنچه كه هست زنده بماند، واقعآ ملت ما سالیان دراز چنان در چنگال استبداد اسیر گردیده بود که فکر میکردند در فضای غیر استبداد حتا زندگی ناممکن است به همین منظورنه تنها کاکا عزیز جان بلکه اکثریت مردم در آرزوی اطاعت یک دهکده از یک سرباز و سپاهی بودند اما در جهان امروز نمی توان از چرخش اخبار و اطلاعات برای همیشه جلوگیری کرد. حتا با ممنوعیت آزادی بیان و کنترول انحصاری وسائل ارتباط جمعی بدن شک بازار شایعه و اتهام زنی، رونق می گیرد زیرا مردم تشنه حقیقت و واقعیت های اجتماعی و سیاسی کشور خویشند، آنها می خواهند بدانند که چرا هر بار با اختاپوس قدرت و خیانت روبرو میشوند؟



و کلام آخر

بگواهي تاريخ در هيچ دوراني بشر در مقابل کشتار خون ريزي و حتا قتل عامهاي دست جمعي سر تعظيم فرود نياورده است و استبداد در هيچ زمانه اي نتوانسته است تا انسانها را مرعوب و به زانو در آورد! ومبارزين وبرابري طلبان جامعه با افتخار و سربلندي جامعه را به جلو سوق داده و از انسانيت و انسان دوستي و تمدن بشري دفاع کرده اند و پيروز شده اند. اين حاکمين جبار، اين ديکتاتورها و حکومتهاي ديکتاتور و خود کامه هستند که هميشه سرنگون گشته اند. اگر زباله دان تاريخ را نگاه کنيد پر از اين ديکتاتورها و حکومتهاست!

در ثانی امریکا بدلیل حمایت از دموکراسی نمیتواند در تبانی با انگلیس از دایره خبیثه در افغانستان در عصر حاضر حمایت نماید / بنابرین تصور ایجاد دایره خبیثه توسط سمسور های ارگ نشین در عصر حاضر خیالست و محالست وجنون!

ماخذ:



1-تلویزیون پیام افغان



2-ج/ 1 افغانستان در مسیر تاریخ

هیچ نظری موجود نیست: