۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

قهرمان کیست؟ و قهرمانی چیست؟


بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان دارد!!
(گالیله)
فرهنگ های فارسی و ریشه یاب پارسی ؛ واژه «قَـهرمان » را معرب شده واژه « کَهرمان » در زبان پارسی  میدانند. کهرمان یا قهرمان پیوندی از « کهر » یا « کار » + « مَن » یا « مان » است . بنابرین از نظر ریشه یابی واژه قهرمان یا همان کهرمان به معنی « مردان پر کار » اند . انسانی که کارکُن؛ کار دان و کارآمد بوده و کار او بی مانند باشد.
در عربی قهرمان را « بَطَل » می نامند . « بَطَل » یعنی ابطال : « بَطَلَ دَمَ الحَریف. » یعنی : « خونِ حریف را باطل ساخت. » در انگلیسی واژه ی  (هیرو) را

Hero برای قهرمان بکار می برند . 
این واژه یادآور فریادی است که ناخودآگاه آدمی از درون برمی آوَرد. پس 
 (هیرو) همان صدایی است که برای آفرین گویی بر زبان می آید . واژه ی « هورا » بدین واژه همانندی دارد .
به عباره دیگر قهرمان، یعنی کسی که بر ترس‌ غلبه می‌کند. امید می آفریند و مرزها را با جسارت و توانایی‌هایش  گسترش می‌دهد
 ملت های مستعمره شده و در حال دفاع از خود؛ بستر خوبی برای قهرمان پروری دارد! همچنین ملت های از هم پاشیده همیشه در جستجوئ یافتن قهرمانان اند. زیرا این قهرمانان در واقع نمادهایی هستند که برای ترغیب بیشتر همان ملت در راه رسیدن به پیروزی و اهداف نهایی همان جامعه یا ملت الزامی پنداشته میشوند. در اینگونه جوامع  قهرمانان بیشتر از میان نام‌آوران جنگی و انسان‌های قدرتمند انتخاب می‌شوند. ناگفته پیداست که در اینگونه جوامع قهرمان‌ها مجموعه آمال و آرزوهای مجموعه از انسان‌ها قهرمان پرور هستند
تا جائیکه در همان جامعه اسم قهرمان چراغ راهی میگردد که نسل های بعد او را به عنوان یک اسطوره در جایگاه تقلید قرار میدهد. و با تاسف که این تقلید گاهی از قهرمان اسطوره‌هایی بت‌گونه ای میسازند که از نظر دیگران هیچگونه اشتباهی در کارقهرمان نباید باشد. در حالیکه قهرمانان‌  انسان‌هایی متعالی میباشند که فقط با انرژی و پر کار اند و در کار شان به عنوان انسان گاهی اشتباه رُخ میدهد ازینرو هر قهرمان گاهی خاکستری. گاه سپید و حتی گاهی سیاه ممکن به نظر برسد

قهرمان در فرهنگ مردم ما با گذشت زمان از لحاظ مفهوم ساختاری و کلامی نیز دچار تغییرات بزرگی  شده است.
. طوریکه مردم گاهی برای قهرمانان شان صفات علمی؛اخلاقی و عیاری را نیز سنجاق میکنند و از ایشان شمایل یک پهلوان افسانوی را میسازند
Image result for hero

ناگفته نماند که نقش اسطوره ها در ميان اقوام بدوي برابر به نقش دين در ميان اقوام پيشرفته است. در گذشته ها خواندن اسطوره‌ها براي اقوام بدوی هماننند نقشي تورات و انجيل براي يهوديان و مسيحيان بود.
ازین لحاظ به صراحت گفته میتوانیم که : بشر از همان آغاز تاريخ خود به ساختن اسطوره‌ها پرداخته است. نخستين كسي كه اسطوره را به‌طور جدي مطالعه مي‌كند جم  ويكو، فيلسوف ايتاليايي است. از نظر ويكو تاريخ انسان از سه مرحله گذر كرده است:
١- مرحله نخست، دوران خدايان است.
٢- مرحله دوم عصر قهرمانان يا عصر بربريت است و در آن حق با زورگو است.
٣- مرحله سوم عصر انسان‌ها يعني عصر خرد و تمدن است كه همراه با دوره انحطاط شعر و تخيل و احساس امر والا است. از نظر ويكو انسان ابتدايي فقط در قالب تصاوير مي‌انديشيد. شيوه تفكرش «شعري» بود. باور كردن اين موضوع براي ما محال است كه اجسام، ارواح باشند اما روميان اعتقاد داشتند كه آسمان توفنده ژوپيتر است. آسمان در نظر آنان شخصي عظيم‌الجثه و وحشت‌آفرين بود.
                     

                                  
 چرا بدنبال قهرمانیم؟

از چندیست که در وب سایت ها و صفحات مجازی میخوانم مردم ما با نا امیدی  در انتظار ظهور یک منجی یا قهرمان اند تا از این حالت زار و اسفناک هر روز مردن نجات یابند و همین علت سبب شد تا این کلمات را گرد آوری کرده و روی صفحه فیس بوکم بنویسم.
طوریکه گفته آمدیم قهرمانان معمولا افرادی دوست‌داشتنی با ویژه گی های انسانی و گاهی مافوق بشری هستند.  طوریکه حتا در فلمها میبینیم ماموریت قهرمان، شکست‌دادن ضدقهرمان و در واقع یک حرکت نمادین برای حل‌کردن عقده جمعی است! ازین لحاظ مردم مظلوم ما حق دارند در انتظار ورود یک قهرمان  باشند
اما برتولت برشت، نمایشنامه دارد تحت نام( نمایشنامه گالیله!) در این نمایشنامه  بنیامین یکی از  شاگردان گالیله پس از این‌که استادش برخلاف عقاید خود زیر فشار کلیسا؛ در دادگاه؛  ظاهرا از کروی بودن زمین و گردش آن به دور خورشید انکار ‌میکند تا جان سالم به در ببرد، به استادش(گالیله) با عصبانیت می‌گوید: «بدبخت ملتیست که قهرمان ندارد یا قهرمانی مثل تو دارد!» 
گالیله هم بلافاصله در پاسخش می‌گوید: «بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان دارد
این سخن تامل‌برانگیز گالیله، نفس قهرمان و قهرمان پروری را زیر سوال می‌برد و سخنی است خیلی پرمعنا . 

چرا مردم به قهرمانان متوسل می‌شوند؟

 نگاهی به پیشینه جوامع و سیر تحول این مفهوم، نشان می‌دهد که از آغاز، توده‌های مردم به خاطر کوتاه‌ بودن دستشان از  انحصارگران قدرت و ثروت، چشم انتظار منجی یا قهرمانی بوده‌اند تا او بتواند زبان گویا و دست توانائ شان باشد. قهرمان‌ها در آغاز خاصیت جنگاوری و زورمندی داشته‌اند. یعنی کسی که توان جسمی‌اش و شهامتش از دیگران بیشتر بوده و به طبع می‌توانسته خطر کند و کاری از کارستان را پیش ببرد. مردمان نیز پس از درک او و گرد آمدن به دورش او را تشجیع می‌کرده و می‌ستوده‌اند تا بتواند مجری خواسته‌های آنها باشد
اما امروز انسان مدرن با توجه به ساختار های اجتماعی و تکنولوژیکی‌ای که در آن زندگی می‌کند، می‌تواند به جای یک قهرمان چند قهرمان داشته باشد.  آدم مدرن دیگر با یک شخص و تقلید قرار دادن او نمی‌تواند رابطه برقرار کند. او با توجه به حجم بزرگ اطلاعاتی که در کنار خودش دارد، دیگر به قهرمانی که درباره هر موضوعی یاری‌اش کند نیاز ندارد و بیشتر به دنبال قهرمان زودگذری می‌گردد که فقط موضوعات مورد علاقه‌اش را تفسیر کند.  در موارد زیادی هم دیده می‌شود که انسان مدرن به جای اسطوره‌سازی تنها به برداشت مقطعی از قهرمان اکتفا می‌کند تا زمانی که نیازش برطرف شود و قهرمان جدیدی در حوزه‌ای دیگر بیابد از اینرو نمیتوان در انتظار ظهور قهرمان ماند ما اگر جسارت کنیم همه قهرمانیم.
 

هیچ نظری موجود نیست: