۱۳۹۵ خرداد ۲۴, دوشنبه

لمپنیزم لفاظ و پپولیزم افغانی امرالله خان



لمپنیزم لفاظ ، وقیح ترین نوعی از پپولیزم یا عوامفریبی مدرن است که در مقایسه با لمپنیزم معمول از نیرنگ و فریب مدرنتر و توآم با عقلانیت سیاسی برخوردار میباشد. ، لمپنیزم لفاظ هم در کشور های بحران زده و با بن بست سیاسی و هم در کشور های چند ملیتی قصدآ از سوی حاکمیتها نخست کشف و نشانی میشود؛ سپس با عوامفریبی تمام در کمال هیاهو از حاشیه به متن میخزد؛ و به تدریج فضای جامعه را گاهی تسخیر و گاهی هم مخدوش میکند.
اصولن لمپن های لفاظ در بین مردم جایگاهی ندارند اما حاکمیت برای نصب آنها از سوی همان مردم نیاز به حضور آنها و فرض زبان آنها دارند. مثلآ در بیت المقدس و نواحی اورشلیم که دارائ میلیونها نفر نفوس عرب تبار هستند؛ کابینه اسرائیل نیاز به یک لمپن لفاظ عرب تبار دارد. همچنان در کشور های اروپایی دیده میشود که از میان مهاجرین تامیل ؛ ترک ؛ ایرانی و گاهی هم وطنداران خود ما یک لمپن لفاظ که از خود آنها نژاد پرست تر باشد را در پارلمانهای خود می آورند. همانگونه که پس از ۱۱ سپتامبر در افغانستان نیاز به حامدکرزی و چند تا بی نام و نشان دیگر مثل بشر دوست و ملالی جویا و امثالهم بود! که خوب هم درخشیدند و برای خود نام و نشانی هم کمایی کردند. ولی آنچه جالب و در خور توجه است اینکه: در لفاظ لمپن ها نشانۀ از تملق در عمق ناتوانی و حرمان دیده میشود چون آنها مطمئن اند که مردم و شنوندگان میدانند که ایشان دروغ میگویند. با اینحال مامور یت ایشان ایجاب میکند تا با فرض زبان به آزار و تخریب اذهان شنونده بپردازند. هرچند لمپن لفاظ ها با عوامفریبی و دادنِ وعده های بزرگِ بی مبنا و میان خالی به تودۀ های مردم سخن از دموکراسی؛ اصلاح نظام؛ برپایی نظام مردمی و بعضن سقوط نظام های توتالیتر میزنند اما مردم اکثرآ میفهمند که، با لمپنیزم لفاظ نه نظام را میتوان حفظ کرد نه اصلاح؛ نه سرنگون و نه هم برپا! زیرا اگر با لمپنیسم لفاظی، نظامی حفظ میشد، همان حکومت یما پادشاه یا حضرت سلیمان یا لااقل اتحاد شوروی بزرگ با داشتن آنقدر لمپن های لفاظ متملق سیاسی تا کنون حفظ میشدند! اگر قرار بود با لمپنیسم لفاظ، نظامی اصلاح شود، همۀ نظامهای خودکامه و حتا نظام کوریای شمای و آی ایس آی تاکنون اصلاح شده بودند! و اگر قرار بود با لمپنیسم نظامی در جهان سرنگون شود، دوران جنگ سرد هفتاد سال دوام نمیکرد و هیچ نظامی در عالم حتی یک روز هم استقرار پیدا نمیکرد!
از این رو، توصیۀ من به امرالله خان که بدون شک دل در گرو بهبود حال این سرزمین دارد، این است که اگر گاهی هم بر حسب اتفاق از کوره به در میرود و از شدت علاقه به دوم نمره گی با خشم ناسزا هایی نثار پاکستانی ها میکنند؛ که در جای خود امری طبیعی هم است، باید مراقب باشند که به نظر شنوندگان مخکشیزمی اش او بیگانه تر از هر لر و بری است. حمید گل؛ مولانا فضل الرحمن؛ اسحاق خان؛ جنرال عبدالوحید و امثالهم پیش کتله شنونده مخکشیزم خودی تر از امرالله خان است امرالله خان وظیفه ای آرام کردن چند تا مثل خود را دارد نه وعظ و نصیحت به خودی ها را. در واقع امرالله خان مامور شده تا لمپنیسم گفتاری را به عنوان شیوه ای عادی و روزمره از زندگی سیاسی اش در برابر یگان مزاحم از تبار بیگانه خودش استفاده کند نه اینکه موی دماغ مقرر شوندگان گردد..
مضاف بر این، امرالله خان باید بداند که: مخکشیزم میداند که لمپنیسم گفتاری نتیجۀ مستقیم افسردگی در از دست دادن قدرت، یأسِ اجتماعی سیاسی، احساس بی آیندگی و ناتوانی عملی شخص لمپن واعظ است. انسان ناتوان و افسرده و بی آینده برای دوباره مطرح شدن به تخلیۀ روانی نیاز دارد و در این راه استعدادش را برای تعریف و تمجید از بادار و ناسزا و پرخاش با دشمن بادار بکار می اندازد و در این مسیر تا بدانجا به پیش میتازد که به صورت موجودی صرفاً فحاش و بدزبان عرض اندام میکند که امیدوارم ایشان چنین مباد


هیچ نظری موجود نیست: