۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

سلاد عشق


درون سینی ات ایکاش بادنجان بودم
میان پنجۀ آن شاه حوریان بودم
به تیغ عشق اگر قاش قاش میگشتم
ز زخمهای خودم مست و شادمان بودم
چه خوب میشد اگر بودمی مثال پیاز
سپید وسبز چو دریای بیکران بودم
وگر چو گشنیز نعنا مرا سعادت بود
خیار پوست شده ئ دست دلبران بودم
 کزین سلاته مرا بوی عشق می آید
همیش دارو ئ غمهای جاودان بودم
بسان باد پکه گر بودمی در اینجا کاش
 نسیم مهر به خورشید آسمان بودم
امید و آرزو این بود ای شکوه بهار
که در کنار تو مانند سايه بان بودم
بهاروشعروشکوفه نثار تو کردم
و من شکیب ترین عاشق جهان بودم
تمام هستی من رفت ای پیامبر عشق
من خزان زده چون همدم خزان بودم



هیچ نظری موجود نیست: