از
دهان دیو یاس، امید و باور می چکد
شبنم عشق امشبم از بام و از در می چکد
خفته گرچه عاطفه در بستر نیرنگ دهر
ژرفنای راز از جام سکندر می چکد
با ترازوی عدالت گر کنی میزان عشق
کز مسیر دشت مجنون خون کوثر میچکد
آسمان
می بیزد ازغربال خود غم بر دلم
یاس و حرمانم همیش از جسم و پیکر میچکد
درد را با درد میپوشم ز قحطی های مهر
نشئه عشقم بدل از چشم ساغر میچکد
نیک میدانم مرا دیوانه خوانی زانکه من
حیف قعر بحر عشق امشب ز لنگر میچکد
وز پرند خندۀ ات گشته ست رنگین کهکشان
کهکشان مهر تو از خط آخر میچکد
چون غریق بی رمق بینم سراب ساحلی
در حلاوتگاه مهرت ماه انور میچکد
ارغوان ریزم به پایش نا شکیبم من ز هجر
امشبم از سینه امیدی مکرر میچکد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر