۱۳۹۲ فروردین ۲۰, سه‌شنبه

شد آبی نشد للمی

دوستی دارم عراقی، شوق تجارت چین بسرش زده، از من طالب مشوره شد! تشویقش کردم. با تعجب پرسید: چگونه اینقدر خوشبین هستی با این بی تجربگی اگر زیان کردم؟ برایش گفتم که: در فرهنگ ما هنگام دست زدن به کار های بدون برنامه که فقط با توکل بخدا به آن دست زده میشود مثبت نگری عجیبی وجود دارد. طوریکه بزرگان برایت در اینگونه موارد میگویند : برو خدا مددگارت باشد ! تو شروع کن به تو کل خدا! اگر شد آبی ! نشد للمی! منظور از للمی ناکامی را با دید مثبت گرایی دیدن یا نیمه پر گیلاس را دیدن است حتا اگر تلاش ات منجر به آب در هاون کوبیدن باشد آنرا لااقل تجربه می انگارند . زیرا عده ای را باور بر این ست که در صورت عدم موفقیت در کار یا تلاشی، آدم تجربه خوبی بدست میارد که اینهم یک غنیمت است.
حتا حضرت حافظ تقریبن در همین زمینه میفرماید
نقد بازارِ جهان بنگر و آزارِ جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان، ما را بس

به تعبیر حافظ «دمی با غم به سر بُردن جهان یکسر نمیارزد». علت عمده ی از دلتنگیها و ناکامیهای ما این است که جهان را خیلی جدّی و سخت میگریم، غافل از اینکه: «حاصل کارگه کون و مکان اين همه نيست» حافظ این فرهنگ را بین ما مردم ترویج کرده که بیائید به بازارِ جهان نگاه کنیم و سود و آزارِ آن را جمع و تفریق کنیم، تا پی ببریم هیچکس در این بازار، بَرنده نیست. همه بازنده اند حتا اگر فعلن سود کنی . پس بهتر است که لحظات کوتاه زندگی را به امید و سرور سپری کنیم

هیچ نظری موجود نیست: