۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه

شبیخون فرهنگی؛ به بهانه مبارزه با تهاجم فرهنگی


دهه نود؛ سده بیست بود. هنوز انترنت همگانی نشده بود. ْ هفته نامه امید ْ یگانه نشریه بیرون مرزی بود که از امریکا منتشر میشد. در همان نشریه دوست داشتنی برای نخستین بار با سلسه  مقالاتی تحت عنوان هجوم فرهنگی ایران از قلم دیپلوم انجنیر خلیل الله معروفی سر خوردم. سپس با گسترش یافتن انترنت و تشکیل دولت پوشالی کرزی این مسئله به حدی چاق شد که منجر به شبیخون فرهنگی گردید. تا جائیکه انبوهی از مقالات در نکوهش به اصطلاح تهاجم فرهنگی ایران در نشریات افغانستان چاپ و نشر شد. خلیفه خرم با توسل به قهر در راه پارسی زدایی دست و آستین بر زد.  خلیفه تنویر باگرداننده گی برنامه ای  در تلویزیون ملی تحت نام ٌاندیشهٌ علمبردار تهدابگذاری دیوار جدایی بین دری و پارسی گردید. ترافیک های زبان دری یا دایه های مهربانتر از مادر طی این پانزده سال به حدی برای مظلومیت دری و حاکمیت پارسی اشک ریختند که نزدیک بود خلق الله را باور آید که اینها راست میگویند بیا بیادر  که همی دری اینها  را که سچه و ملی است استفاده کنیم و ار واژه های پارسی بپرهیزیم. اما در این اواخر این ترافیکان زبان و این به اصطلاح دری دوستان پارسی ستیز یا بهتر بگویم خدایی خدمتگاران با پر رویی و وقاحت دست به ساختن چند حساب فیس بوک نظیر دانشنامه افغنستان  و چاپ و نشر چند جلد کتاب  زدند که با این اقدام نخستین شبیخون فرهنگی را بر جسم بی کس  به اصطلاح دری وارد کردند تا  با خالکوبی به میل دل خود شان آنرا از ریشه و الفبا  تغیر دهند! زهی خیال باطل! و همین مسئله  مرا واداشت مهر سکوت را بشکنم و این نوشتار را در پاسخ این بی چشم و رو ها بنویسم. 
یک: ترافیکان پارسی ستیز! ای آن کسانیکه مثنوی را برای ما (مصنوی) مینویسد بدانید و آگاه باشید که پذیرفتن و راه یافتن چند واژه معمول پارسی نظیر دانشگاه از ایران در جامعه ما به هیچ وجه تهاجم فرهنگی نه بلکه تبادل فرهنگی گفته میشود! ایرانیها هم پیش از سال ۲۰۰۰ واژه (گپ) را (حرف) میگفتند و با نوعی تبادل فرهنگی از ما یاد گرفتند که (گپ) واژه سچه فارسی است و (حرف) لغت عربی لهذا ترجیح دادند آنرا مثل همسایه در به دیوار شان  بکار برند  و این را با افتخار از تلویزیونهای شان تهاجم فرهنگی افغانستان نه بلکه تبادل فرهنگی گفتند-تبادل فرهنگي بر اثر همجواري كشورها با همديگر، رفت و آمد ملتها به كشورهاي یک ديگر و مطالعة آداب و رسوم و سنن فرهنگهاي همديگر بوجود مي‌آيد و باعث مي‌شود هر ملتي به نقاط ضعف و قوت فرهنگ خود آشنا شود و بكوشد تا نقاط مثبت فرهنگهاي ديگر را بپذيرد و نقاط منفي فرهنگ خود را اصلاح كند. که اینکار را هر دو ملت خواهند کرد و به ترافیکان بیسواد ضرورت نخواهند داشت
دو:- آنچه که ترافیکان زبان برای ما عنوان میکنند پرهیز از تولیدات فرهنگستان زبان ایران است! در حالیکه تولیدات رب بادنجان رومی ایران را از بازار میخرند تولیدات  دوایی ایران را می پسندند و اجازه میدهند اما میخواهند بما اذعان کنند که بکار بردن تولیدات واژه گان فرهنگستان ایران معادل به نوشیدن زهریا هم زندیق شدن است.   مخالفین اینها نیز با نوعی تائید و حوصله مندی همیشه به این بی خردان دلیل و منطق میارند که مثلن دانشکاه از ماست و از این واژه ها مشتق شده و چنین و چنان! اما من میخواهم به صراحت به این ترافیکان بیسواد خطاب کنم که:! اعضای فرهنگستان ایران آدمهای معمولی نیستند بلکه دانشمندان واقعی عرصه زبان و واژه شناسی هستند شما اگر آنها را مثل صدیق افغان ؛ اشرفغنی ؛ تره کی؛ فکر کرده اید ازین سبب سخت در اشتباه هستید.  گیرم همین واژه پر سر و صدای دانشگاه  را آنها ساخته باشند اگر کسی تا حالا نگفته من میگویم که ملت ما آن واژه  را میپسندند و قبول دارند  و این را هیچگونه تهاجم فرهنگی نمیدانیم من معتقدم شهرت مرحوم احمد ظاهر مرهون اشعار شاعران معاصر ایران است ورنه با اشعار افغانی (بدعایت کنم - کجکی ابرویت نیش گژدم است - خدا بود یارت - تو گر بمن یار شوی بکس نمیکم و میگم که دوستت دارم خودیته حپ میزنی احمد ظاهر به این اندازه شهرت نمیرسید.  پس اگر استعمال یک واژه معمول در ایران نفوذ فرهنگی بیگانه باشد نخست باید آن مرحومی را محاکمه کنید درضمن ای جاعلین بدانید که: تهاجم فرهنگي عبارت است تلاش برنامه‌ريزي شده و سازمان يافتة تمام يا بخشي از یک دولت بيگانه براي تحميل مبانی  و اصول اجتماعي، باورها، ارزشها، اخلاقيات و رفتارهاي مورد نظر خويش بر دولت دیگرست!اگر در بالای طاقچه هر خانواده پارسی زبان از صدها سال بدینسو دیوان حافظ زیر قران شریف نگهداری میشود بهیچ وجهه کار ساواک و اخوند های ایرانی نیست بلکه همریشگی با مبدآ فرهنگی است. اگر در مساجد ما از سالها بدینسو گلستان سعدی تدریس میشود این برنامه گذاری ساواک و اخوند ایرانی نیست!  اگر فرهنگ عمید فرهنگ دهخدا و هزاران جلد کتابهای چاپ ایران به افغانستان می آید در آن هیچگونه برنامه از پیش طرح شده ساواک و حکومت اخوندی ایران نیست بلکه علاقه و نیازمندی مردم ما با کشور همزبان باعث شده تا این کتابها و مجلات حتا از مرز های جغرافیایی بشکل قاچاق داخل کشور ما بیاید 

برخي از تفاوتهاي تبادل و تهاجم فرهنگي عبارت است از

 در تبادل فرهنگي، هدف بارور و كامل كردن فرهنگ و زبان ملت هاست، اما در تهاجم هدف تسلط بر فرهنگ ديگر،  دنباله رو نمودن و احياناً از بين بردن آن فرهنگ است. کتاب برگهای خزانی استاد خلیلی چاپ تهران مظهر و نماد این تبادل فرهنگی  بین دو کشور همزبان است . استاد بدیع الزمان فروزانفر در وصف استاد خلیلی با شکسته نفسی مینویسد 
در داد هنر داد هنر داد خلیلی - از پیشروان پیشتر افتاد خلیلی
پرسند در این دور که استاد سخن کیست- گوئیم همآهنگ که استاد خلیلی
ایشان ابجد دبستان عشق در میان دو دولت برادر و همزبان را قل هوالله احد میخوانند
 تبادل فرهنگي آگاهانه و ارادي، اما تهاجم فرهنگي ناآگاهانه و غير ارادي است! همانطوریکه در بالا مثال زدم پذیرفتن هیچ واژه ای دنباله روی و غیر ارادی نیست بلکه بار ها آنرا مردم میشنوند سپس بکار میبرند! احمدظاهر تمام اشعار ایرانی را اول میخواند میپسندید و سپس استفاده میکرد

 در تبادل فرهنگي، عناصر مطلوب فرهنگي با يكديگر تبادل مي‌شود ولي در تهاجم فرهنگي، فرهنگ مهاجم، هنجارها، باورها و ارزشهاي خود را – كه در فرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند، بر فرهنگ مورد تهاجم تحميل مي‌كند. حالا یکی نمونه هنجار ها و باور ها فرهنگ تهاجم را نشانی کند تا ما هم بدانیم

هیچ نظری موجود نیست: