۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه

سفر در رویاهای کودکی


 از باغ وحش روتردام تا کابل

نظر به اصرار بیش از حد  اولاد ها امروز مجبور به رفتن در باغ وحش شدم!شوربختانه در آنجا هم بدلیل تعطیلات تابستانی  بیش
 از حد معمول بیر و بار بود! طوریکه در پشت بعضی از قفسه ها برای تماشا باید به کله کشک می ایستادم .  انگار جانواران حیات وحش هم در بسیاری از جا ها از هیاهو و بیر و بار بازدیدکنندگان اهلی خویش خسته شده بودند و آرام بگوشه قفس های شان لمیده بودند. اما این باز دید  اجباری از حیات وحش در هوای بسیار خوب امروز توانست سفینه ذهنم را از باغ وحش (بلای دورپ روتردام) تا باغ وحش کابل پرواز دهد. سالهای که  در دنیای کودکی برای بار نخست از حیات وحش در کابل  بازدید کردم آنزمان تماشای این حیوانات از فاصله نزدیک برایم آنقدر جالب بود  که حتا خواب را از چشمانم ربوده بود ولی اینبار از پیشروی قفس شیر و فیل و امثالهم مثل یک عابر عادی رد شدم ولی  نمیدانم چرا با دیدن گوره خر یا زیبرا گویی برایم فرمان ایست توقف صادر شد  چشمانم مثل دوران کودکی به سر و پای گوره خر و یا زیبرا میخکوب شد وقتی بدقت به آنها نگاه کردم متوجه شدم که در اصل بین آنها و خر(الاغ) معمولی هیچ تفاوتی بجز تفاوت رنگ پوست شان نیست آنها به تمام معنی یک خر عادی هستند اما کمی قویتر و اندامی تر ! سوالی در ذهنم خطور کرد چرا اینها وحشی اند!
بعد بیاد خر بیچاره لالا محی الدین دهقان  در غزنی افتیدم که بیچاره از صبح تا شام فقط در بدل یک شکم کاه سفید و یا رشقه بار میبرد و شلاق میخورد! اما این خر های رنگه که نه بار میبرند و نه هم شلاق میخورند برعکس با ناز و نعمت در گوشه ای آرام زندگی میکنند و بهترین علوفه را میخورند! آیا وحشی بودن و یا تسلیم ناپذیری خود دلیل امتیاز گیری و یافتن نعمات در این دنیا است!؟ شاید بر مقتضای  (برو قوی باش اگر راحت جهان طلبی - که در نظام طبیعت ضعیف پامال است) وحشت دلیل بر قوت پنداشته میشود! شاید هم عنصر چانس و طالع مطرح باشد!
 سپس گروه دایناسور طالب بیادم آمد که از زمان ظهور تا همین حالا هرقدر  آدم میکشند  به رگبار میبندند اطفال بیگناه پیر و جوان ژورنالیست و عسکر را به دار می آویزند به همان اندازه مطرح تر میشوند! آنها نه تنها که مجازات نشدند بلکه سرانجام سال پار در جلسه  سران ناتو در پرتگال صدها میلیون دالر برای پروسه مصالحه باایشان باج پرداخته شد تا با عزت تر و سر افراز تر بر اورنگ قدرت برگردند و صاحب نمایندگی و سفارتها شوند!  همچنان در تازه ترین مورد گروه نوظهور داعش از پیش دیدگانم رژه رفت که هرقدر وحشت میآفرینند ناجی دموکراسی جهان آنها را دولت میگوید و از آنها حمایت میکنند ! شاید این دنیا دنیای وحشت باشد! شاید  در عصر ما و در نسل ما  دیگر بنی آدم اعضای یکدیگر نه بلکه اعدای یکدیگر باشند با همین خیال قدم برمیداشتم که دختر کوچکم صدا کرد پدر!  ببین (ستیر! )ستیر در زبان هالندی نرگاو و یا غژگاو وحشی  را میگویند  به آنها هم به نظر خریداری دیدم! سبحان الله !  آنها نیز گاو اند اما اندکی بزرگتر اما  وحشی! سپس دلم به آنهائیکه  مثل اینها گاو اند اما اهلی شده اند سوخت ! که چگونه با موجودیت گوساله گرسنه اش شیر شان را انسان مینوشد قلبه را در سرش گذاشته زمین را دو پاره میکنند و سرانجام گردنش را بریده گوشتش را نوش جان میکند اما این غژگاو ها بهترین خوراک را نوش جان میکنند و بهترین دوکتور ها  از آنها مراقبت میکنند و در بهترین محل لمیده اند صرف در بدل اینکه  آدمها بیایند آنها را تماشا کنند!  آنگاه نرگاو حاجی محب یادم آمد  و بلافاصله  نرگاو زخمی  بابه داوود شاه در غزنی بیادم آمد که قلبه شانه اش را زخم کرده بود با اینحال  در بدل یک شکم رشقه  شلاق میخورد و  دل زمین را با قلبه پاره میکرد ! در دلم گفتم ! واقعن این دنیا دنیا زور است !  با اینحال هنوز ذهنم  در گیر این ماجرا است که آیا در جهان ما وحشت و بربریت بهتر از اهلی بودن است؟ ویا هم این  وحشیان زندانیان بیچاره قفس های اهلیان  اند که فقط در چشم من خوشبخت معلوم میشوند شاید اینها از خر لالی محی الدین و گاو بابه داوود شاه بیچاره تر و دل پر داغ تر داشته 
باشند؟؟ولله و اعلم 
اما سوال دختر کوچکم که پرسید چرا پوست گوره خر (زیبراه) راه راه هست؟ تا موقع رسیدن به خانه جواب داده نتوانستم در خانه با استمداد از حضرت گوگل برایش گفتم  که: - مشاهدات دانشمندها نشان داده که راه راه  پشت گورخر باعث میشه که دید حشرات به نحوی به مشکل بر بخوره و نتوانند فرودشان را روی گوره خر کنترل کنن بنابرین قبل از فرود دوباره اوج میگیرن و میروند اینهم ولله اعلم 

هیچ نظری موجود نیست: