۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

همراز مردمک




همکیش دل نگشتی و همراز مردمک
در ذهن و باورم همه نقش تو هست حک
با دستمال تیرۀ قانون چشم من
 بستی! زدی به چوبۀ دارم بدون شک
شد ماندنی به سایۀ عشق اسم تو مدام 
کین اسم در سراسر گیتی ست تک به تک 
انباشته  ترانه و شعرم ز عطر تو
پیوند میدهم دل خون خفته با فلک
غوغا به بحر زخمی دل کرد موج یأس 
چون میرسد به ساحل قلبم شود نمک
چون برگ خشک سیلی ز هر باد می خورم
حرمان بقلب و مهر شکستم بود محک
سر در گم است قصۀ حسرت بباغ عشق
همگام دل نگشتی  شده همدمم ملکَ
روزی اگر به سمبول  یآس ام دقت کنی
بینی که حرف حافظ و من هست مشترک
این ناشکیب دل چو چراگاه آهوان
 پر از گیاه هرز  که او را زده خسَک


حسابی از کلب هاوس به حساب آموختم
دیروز پس از خیلی زمانها سری به کلب هاوس زده وارد اتاقی که در سر لوحه اش "جدال علمی، انتقادی" نوشته بود شدم. راستش از جدال خوشم نمی آید اما شاید ترکیبش با واژه های علمی و انتقادی برایم جذاب مینمود.بهرحال حین ورودم به اتاق؛ این حرفها را بطور، جسته و گریخته از کسی که در حال سخنرانِی بود شنیدم:
دوستان! ،در حالیکه عمر دنیا را پس از انفجار بیگ بنگ حدود 14 میلیاردسال تخمین زده اند و عمر زمین را بیش‌تر از 4.5 میلیارد سال، اما بنابر روایات متون دینی جهان در شش روز خلق شده و روز هفتم که جمعه بود، خالق به استراحت پرداخته است. حالا فکر کنید دنیا ده میلیارد ساله بوده که زمین خلق شده، سپس در روی زمین طبیعت رشد پیدا کرده، زمان بوجود آمده، فرگشت اتفاق افتاده و بشرامروز آفریده شده و این تناقص آشکارا با هم جور....؟. این سخنران هنوزبه جمع بندی سخنانش نپرداخته بود که کسی دیگری با قاپیدن مایک شروع به سخنرانی کرد و گفت: فرگشت چی اس او برادر؟ از روی تورات نخوان ! در دین ما روایت است زمانی که خداوند انسان را آفرید، نگاهی به مخلوق کرد و گفت: فتبارک الله احسن الخالقین. در همینجا دو نفر دیگربا مداخله همزمان شروع به حرفزدن کردند یکی گفت اصلن مجال بحث ما فرگشت نیست از دیرباز تا کنون سلسله نشست‌ها و جدال‌های ما فقط بر سرخلق زمین و ابوالبشر بوده. همو بیگ بنگ هم خلق شده و خالقی دارد و در نهایت بحث واقعن داغ و بجائ باریکی کشانده شد که جدال حتمی در پی داشت آنهم چه جدالی!!! واقعن جدال مغالطۀ.
نخست خواستم از اتاق خارج شوم اما فکر کردم لحظۀ درنگ کنم زیرا آدم از افکار مخالف بیشتر می آموزد تا افکار موافق؛ واقعن برخی از ابهامات صرف در صورت گفتگو با مخالف روشن میشود. و مضاف بر این شنیدن رآی مخالف افق دید آدم را گسترده‌تر می‌کند بنابرین تصمیم گرفتم حتا در بحث شرکت کنم و پرسشی مطرح کنم. اما تا دستم را بلند کردم و اجازه صحبت خواستم دیدم کسی دیگری شروع به سخنرانی کرده و نقریبن عین سوالات مرا مطرح کرده گفت:.بیادرا اینکه( به حساب) زمین خلق شد یا به وجود آمد یک بحث (به حساب) علمی، فلسفی و دینی عمیقی است که در اینجا (به حساب) حل نمیشه اما حالا مگر فرقی می‌کند که جهان (بحساب)حاصل تدبیر یک خالق باشد یا نتیجه‌ی یک انفجار بزرگ؟‌! شما اصل گپ را (به حساب) مانده دنبال فرع (بحساب) میروید.سپس خود این آدم دنبال فرع را بطور بی حساب گرفت و از انسان و اندیشه‌های متفاوت انسانی که هر کدام درطول تاریخ کیش و آیین پیدا کرده و قلمرو ها را تشکیل داده پس از بیان هر واژه با یک بار (به حساب) گفتن گفت.
واقعن افق دید و عقل هر آدم تا محدودۀ کار برد دارد و بنابرین محدوده عقل من از شرکت در این جدال نخست خاطرۀ را بیادم آورد در ثانی این نکته (حسابی) را درست فهمیدم که :.
اگر دیدگاه مخالف را در رد افکار خود دیدیم، نباید میدان را به عجله خالی، درب گفتگو را بسته و طرف را بلاک کنیم. بلکه باید پیرامون همآن موضوع نفی شده به کنکاش و پژوهش بیشتری بپردازیم تا به جوانب تازه از «حقیقت» دست یابیم.چرا که تنها حرف نفی شده و رد می‌تواند ما را به اندیشه وا دارد.در ضمن خاطرۀ از تکیه کلام (بحساب )! چندین سال پیش در کمپ دوستی داشتم یادش بخیر هرجا که باشد.از طریق شیرخان به پاکستان پول فرستاده بود به نفر مسئول حواله گفته بود: از طرف هدایت الله بحساب بری صفی الله! آن آدم حواله را همانگونه نوشته بود و صفی الله خان تذکره اش را که برده بود( بحساب) کمبود داشت




هیچ نظری موجود نیست: