۱۳۹۳ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

دزد هم میگوید یا خدا و صاحب خانه هم

در مورد عدالت انتقالی

آغا رضا دوست ایرانی ام هفته گذشته کتاب جالبی را بمن داد که دو شب آزگار نتوانستم از آن چشم بردارم. و تا پاراگراف اخیر آنرا با دلچسپی تمام خواندم. این کتاب جنجالی که حاوی خاطرات  یکی از دکتاتوران خون آشام تاریخ است به چندین زبان از جمله  بزبان پارسی هم ترجمه شده است. اما میز گرد سیاسی تلویزیون آریانا در رابطه به انتخابات و بحث و تاکید عده ای از نمایندگان تکت های انتخاباتی برعدالت انتقالی در افغانستان سبب شد تا با درج این سطور در وبلاگم آنرا با شما نیز در میان بگذارم 
آری! سیرگی کرمیلوف یکی از تاریخ نگاران معاصر روسی اخیرآ،به دفترچه  دستنویس خاطرات لاورنتی بریا که در زمان استالین سمت وزارت داخله  شوروی سابق را داشت دست یافته و آن را بصورت کتاب در سه جلد چاپ کرده است.جلد اول با عنوان "استالین اشک ها را باور ندارد"شروع میشود و سالهای دوران 1937-1941 را در برمی گیرد. جلد دوم- با عنوان "تاب تحمل جنگ دومی را نخواهم داشت"آغاز و  در مورد واقعات دوران 1941-1945 روشنی می افگند و جلد سوم- "با بمب اتمی زندگی می کنیم" سالهای 1946-1953 را بیان می کند. در پیشگفتار این کتاب خواندم که این آدم یکی از با اعتماد ترین همکاران استالین و نزدیکترین فرد همفکر وی،بوده است.که  در 25 جون سال 1953 قربانی توطئه دولتمردان آنزمان شوروی گردید. براساس گزارشات دولتی  نخست او را دستگیر و سپس تیرباران کرده اند. لاورنتی بریا در زمان زمامداری اش مشغول نوشتن دفتر خاطرات خود بوده که اینک پس از گذشت از نیم قرن از مرگ او اقبال چاپ یافته است.، 
هرچند بسیاری از محققان واقعی بودن خاطرات بریا را زیر سوال برده و  بر صحت بودن این کتاب جنجالی اظهار تردید میکنند   اما نویسنده ثابت می کند که این نوشته ها واقعی هستند زیرا بگفته وی پیروان و دوستداران پنهانی بریا دست نوشته های وی را که کرملین عکس های آنرا نیز دارد با خود دارند. 
گرچه تا به امروز مرگ وی اسرارآمیز است. اما بااثر تحقیقات فرزند او، که سرگو بریا، نام دارد. پدرش را در خانه اش با دستور خروشچف بدون هرگونه بازپرسی و دادگاهی تیرباران کردند.
جالب اینجاست که  فرزند مردی که چندین دهه خون مردم شوروی را در شیشه کرد و بلاهای وحشتناکی برسرآنها آورد، انتظار برگزاری دادگاهی عادلانه را برای پدرش داشته و از نبود عدالت انتقالی نالیده است!راستی که دزد هم میگوید یا خدا و صاحب خانه هم




هیچ نظری موجود نیست: