۱۳۹۶ آبان ۱۱, پنجشنبه

دو غزل در دو هوا

بت

چه در سیرت، چه در زیبایی یکتا اولين هستي
تو رويايي ترين موجود در روی زمين هستي
به قول مولوی شک الیقین اندر نگاه توست
بسان معجزه، حق اليقين، عین اليقين هستي
من از خال برِ رو و زنخدان تو فهميدم
كه پُر از جاذبه زانوار عشق آتشين هستي
لبانت آنچنان زیباست که در تشبیه نمی گنجد
بشهر گل تویی هنگامه خوشبو آفرین هستی
رومان سبز پری با عکسهایت می شود تمثیل
تو گاهي زرد پری سان و گهي هم یک چنين هستي
پس از روزي که در گوشم سلام گرم تو بنشست
فقط تو در همه دنیا به قلب من قرين هستي
گدا گر دست تو گیرد رسد بر مسند شاهی
قسم تو مثل دستان خدا در آستين هستي
زبان دهر گر روزی به حرف آید همین گوید
تو در اولاد آدم از همه کس بهترين هستي
ولی من آرزو دارم که از تو بشنوم تنها
تو تنها نزد من عشقم «اميرالعاشقين» هستي



عبیر مهر 
زین حسن گر خدای قشنگی اساس کرد
صد کهکشان ز نور مهش اقتباس کرد
آهن ربا و قطب زمین از دو چشم او
جذابیت به محور مرکز قیاس کرد
چون قرص مه به ابروی تو میگشود چشم
از حرص شد هلالی و  تقلید داس کرد
امواج گل ز پیرهنت رنگ و بو گرفت
رنگینی از شفاف بلورش سپاس کرد
بینم عبیر مهر به یلدای طره ات
شه طارم فلک به عذارت مماس کرد
پائیز در بهار که شیدای تو شده
برگریز فصل پیرهنت حق شناس کرد
تقویم عکس از سر کلِک تو بر ملاست
یاران به یادگاری همین التماس کرد
این زندگی حکایت یک پیرهن بود
آنرا بتن چو میکنی جمع حواس کرد
من بسته ام چو دکمۀ اول به اشتباه
زین اشتباه که رفت کج از چی هراس کرد
اینک که خیلی دیر دل من در اشتباه ست
بیم و شکیب حسرت و حرمان و یاس کرد

-------------------------------------------------------------------------------------------
شه طارم فلک ؛کنایه از خورشید است

هیچ نظری موجود نیست: