۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

فرمانروایی و فرمانپذیری


طالبان شهر کابل را تازه تسخیر کرده بودند! هنوز جسد نجیب الله رئیس جمهور
 سابق و برادرش در چهار راهی آریانا آویزان بود و همه جا وحشت و دهشت میبارید! دستار سیاهان  با سرود مرگ روی داتسن ها در حرکت بودند! دروازه ارگ بروی همگان باز بود! طالب مغروری در دهن دروازه ارگ پهره داری میکرد! و از شش جهت نغمه وحشت و دهشت میبارید!در میان  آنهمه وحشت  یکبار دلم خواست احوالی از دوست بزرگوار و گرامی ام جناب استاد مسعود بگیرم! ایشان در اواخر زمامداری استاد ربانی  بحیث کارشناس اقتصادی در ارگ ریاست جمهوری ایفای وظیفه میکردند! بطرف دروازه اداره امور راهم را کج کردم . طالب پهره دار دستهایش را بالا برد و با تلاشی بدنی مختصر از من در حالیکه با شور دادن چوب دستش برایم اجازه ورود صادر کرد اما دوباره رویش را بسویم گشتانده و مغرورانه فرمان داده گفت:( سر له صبا خولی په سر کله) منهم سرم را بعلامت قبول امر شور دادم  و بسوی دفتر استاد مسعود رفتم . خوشبختانه همه کارشناسان بشمول استاد همانجا تشریف دارند باایشان لحظه ای مشغول گفتگو و درد دل شدم که صدای چند نفر ملا و طالب تازه جوان بلند شده و بلافاصله همه آن صدا ها و های و هوی ها وارد دفتر گردیدند! یکی از آنها که یک سر و گردن بلندتر از دیگران بود و بزبان پارسی هم بلد بود پیش روی دوستانش ایستاد و گفت که از جانب ملا محمد حسن آخوند بحیث رئیس عمومی اداره امور مقرر شده است! کارشناسان عرصه های مختلف نیز هریک خود را معرفی کردند و وی پس از ملاقات تعارفی مختصر با تواضع روی کوچ نشست و از کارشناسان  پرسید: چی چیزی را آنها لازم میبینند تا وضعیت بهبود یابد ! مردم جنگ را فراموش کنند و حکومت عدل الهی مستحکم شود! کارشناسان هر کی بنوبه خود چیزهای گفتند و ملای تازه وارد بدقت به حرفهای همه گوش میداد! توصیه های دیگران یادم نمانده اما یادم هست استاد مسعود که آدم خوش طبع هستند فرمودند که : با توجه به کمبود بودجه و مشکل اقتصادی  دولت نمیشود کار بزرگی انجام داد فقط میشود از طریق رادیو امرکنید تا دوکانداران شهر دوکانهای خود را رنگ کنند تا خرابی های جنگ از نظر ها پنهان شود و شهر و مردم خوشحال معلوم شوند وی میخواست چیزی دیگری هم بگوید که  یکی از کارشناسان دیگر در میان حرفهای استاد دویده و فرمودند: اما از نظر من گرفتن سفارتها و نمایندگی بین المللی افغانستان از دست حکومت برکنار شده اولویت دارد ! از طرف من به امیرالمومنین بگوئید ای (غفور زی) آدم چالاکی است باید ما و شما هم چالاک باشیم شما اول تمام معاونین سفارتها را در تمام سفارت ها سرپرست مقرر کنید که فرمان امیرالمومنین در خارج جاری و پذیرفته شود و سپس که سفارت ها به چنگ آمد فرمان شما مرعی الاجرا شد باز کار ها جور میشه! زهر خنده با ترس !!! ملا گک با تعجب پرسید: آیا اینکار امکان دارد؟ کارشناس با دستپاچگی گفت چرا نی! وللله معاون که سفیر مقرر کنی سر خوده میشکنانه و سفیره بزور از کار خودش برطرف میکنه!!وی پیهم از نفوذ فرمان و فرمانروایی و امارت سخن میگفت.  بهر صورت من بزودی کشور را ترک گفتم و در غرب غروب کردم و نفهمیدم که ملا محمد عمرتا چی حد به حرفهای این کارشناس عمل نمود اما  منظورم از ذکر این داستان پس از اینهمه سال اینست که دیده میشود اشرفغنی حالا با همین فورمول میخواهد حکومت کند! او در حالیکه بزور امریکا صاحب نیم حکومت است اما در روز نخست حکمروائی نیمه خود با صدور فرمان میخواهد خود را فرمانروا سازد طوریکه وی نخست طی فرمانی همه وزرا را سرپرست ساخت! و سپس با فرمانی دیگر تمام والیان را سرپرست ساخت و دیدیم که آب از آب تکان نخورد! اینبار او با جسارت بیشتر با فرمانی دیگر قوه قضائیه را نیز بدست گرفت و حالا دیگر معلوم میشود که یکی دو ماه بعد اوست ظل الله سرقومندان اعلی وامیرالمومنین! من نمیدانم که این فرمانها را نظر بکدام قانون و بکدام قوت او صادر میکند! در حالیکه او رئیس حکومتی است که  این حکومت اسمش حکومت وحدت ملی است نه حکومت منتخب! در این حکومت صلاحیت ها  بر اساس تقسیم پنجاه در پنجاه بوجود آمده نه  با اختیارات تام الاختیار و با مشت آهنین! و فرمانروایی ! حالا پرسش مطرح میگردد آیا در این فرمانها با شریک پنجاه فیصد خود مشوره نموده یا نه ؟ اگر بلی چرا در پای اینهمه فرمانها اسم او هم نیست؟ لااقل دفتر رئیس اجرائیه چرا از طریق میدیا مفاد این فرمانها را در اختیار همگان قرار نمیدهد؟ من نمیدانم آقای دوم نمره مظلوم با ۷۵ فیصد رآی مردم از کی  و از چی میترسد؟ از نظر من صدور این فرمانها بر بنای تیوری توطئه بر اساس مشوره کارشناسان از همان قماشی صورت میگیرد که با چاپلوسی همیشه ارگ نشین اند ولی دوم نمره چرا با سکوت بر همه اینها مهر صحه میگذارد

هیچ نظری موجود نیست: