۱۳۹۳ شهریور ۲۱, جمعه

مبتذل یعنی چه؟


  شاخص ابتذال چیست؟

ده سال پیش از مامای بزرگوار حاجی عبدالقادر  یک بسته سی- دی  آهنگ های وطنی که یکی آن متعلق به هنرمند محلی شیرمحمدغزنوی بود تحفه گرفتم. متاسفانه امروز؛تقریبن از بسته تحفه حاجی ماما؛ به استثنائ سی – دی شیر محمد غزنوی همه از پیشم مفقود یا به هر دلیلی گم و گور شده اند. و تنها همین یک سی –دی یاد آور خاطراتی بس بزرگ و شیرین از جمله خاطره نخستین سفرم به امریکاست که هنوز گاهگاهی در موتر هنگام سفر همرایش بگفته ایرانیها حال میکنم.
  امروز دوستِ که همسایه ام است از مارکیت میوه تا خانه در موتر همسفرم گردید  و همینکه سی – دی شروع کرد  (دلبر شوخ عشوه گر دارم) بلافاصله ّ با شوخی رو بسویم کرده گفت: بردار! بیادر ای سی – دی مبتذل ات را یگان احمدظاهر بان!
  در پاسخش با اندکی جدیت گفتم  :این حکم قطعی مبتذل بودن را بر اساس کدام ضوابط  صادر کردی ؟ اصلن  از نظر خودت شاخصه ابتذال چیست ؟ دوستِ همسایه گفت مبتذل؛ مبتذل اس دیگه! خودت میفهمی. من گفتم : برادرم اگر من میفهمم خو بنظر من ابتذال یا مبتذل از ریشه ی «بذل » گرفته شده و معنی اش بذل توجه بر چیزیست که در ذات خود ارزش آن را ندارد. به طور مثال اگر کسی مثل صدام حسین تفنگ و آفتابه و لگن و تپ و کمود اش را از طلا بسازد کار مبتذلی کرده است. برای اینکه آفتابه  و لگن یا تفنگ و کمود و تشناب در ذات خود چیزی کم ارزشی هستند و ضرورت به طلاکوبی ندارند وقتی اگر بخواهی طلاکوب شان کنی. این ابتذال است و شما در واقع کار مبتذلی را انجام داده اید. اما ارزش گذاری آثار و پدیده های هنری ورای مسائل تخنیکی صرفا میتواند نسبی باشند نه در حد حکم کل دادن  به عنوان پارچه مبتذل! تو فکر نکردی این سی – دی شاید برای من از چندین جهات خیلی پر ارزش باشد؟ دوست همسایه گفت: همینقدر فهمیدم تو وطندارت را خیلی دوست داری و سپس با شوخی گفت: نمیفهمیدم اینقدر متعصب هستی! با خنده در پاسخش گفتم: باز احمدظاهر را خیلی زیادتر از وطندارم حتا از خودم کرده هم دوست دارم اما این روز ها نیاز به شنیدن همین سی – دی است.در خلال همین گفتگوئ دوستانه  و شوخی بودیم که شیرمحمد شعر زیبائ زیرین عشقری را با احساس فریاد کرد
ناخن پر حنا را بسیار دوست دارم
چشمان سرمه سا را بسیار دوست دارم
خوشدار فرش قالین ای عشقری نباشم
سلطان اولیا را بسیار دوست دارم
دوست همسایه دیگر آرام شد و این غزل را تا اخیر گوش کرد موقعیکه وی را پیش خانه اش پیاده کردم بعد وداع برایش گفتم:
ممکنست که هنر شیرمحمد غزنوی به سلیقه شخصی خودت یا سلیقه گروهی مثل خودت همخوانی نداشته  باشد اما باز هم صد در صد حکم به ابتذال هنر یک هنرمند لازم بدقت بیشتر دارد و از نظر من اندکی جفا با هنر محلی خوانها و نوعی برخورد سلیقه ای است. زیرا برعکس شما عده ای هم هستند که هنر شیرمحمد و فیض
کاریزی و امثالهم را دوست دارند.
حتا میتوان گفت که در کل پدیده
ابتذال در جهان همیشه طرفداران فراوانی دارد. و  همه ما کم وبیش درگیر آن هستیم. موسیقی های پرفروش  مشخصا پاپ بعضآ مبتذل استند اما همه از جمله من و خودت آنرا میپسندیم. دوستم گفت :  همی آهنگش خو خوشم آمد و بعد با شوخی گفت از همو رقص های مبتذلش هم با شنیدن همین  آهنگ در گذشتم این را گفت و رفت.
 بعد وداع دوست افکارم سوی پشاور و درسهای از مولوی عبدالباری در حویلی پیلوتان جمعیت اسلامی رفت: ایشان اگر زنده اند یاد شان بخیر در بحث ( لهو و لعب ) میفرمودند که لهو و لعب ناشی از گرایش به ابتذال است. ایشان حتا بازی شطرنج و کرمبورد را مبتذل میگفتند. و میفرمودند : گرایش به ابتذال، نتیجه ی مبتذل بودن درون ماست؛ یعنی وقتی باطن آدم، نسبت به حقایق درون، درکی نداشته باشد و نتواند با این درک، خود را همنوا کند، به ابتذال و امور سطحی، دلخوش میکند. لالا عارف پیلوت از ایشان باری پرسید فوتبال و والیبال هم مبتذل است؟ مولوی خود را بکوچه حسن چپ زد و پاسخ قناعت بخشی ارائه نکرد.
چند سال پیش در کابل یکی برنامه ( ستاره افغان) تلویزیون طلوع را بشدت انتقاد و مبتذل میگفت: حداقل در همان جمعی که من نشسته بودم هیچکس با او همنظر نبود با اینحال سوالی در ذهنم میگرده و آن اینکه وقتی میدانیم کسی به نوشیدن آب ناپاک و شور عادت کرده میشه برایش فهماند که: آبی که تا امروز میخورده شور و بی کیفیت بوده ؟




هیچ نظری موجود نیست: