۱۳۹۳ خرداد ۳۱, شنبه

ماکیاول قرن ۲۱ و خدعه لویه جرگه


شاید هنگامیکه برای نخستین بار آقای قانونی در رادیوی بی بی سی اسم آقای کرزی را به عنوان یگانه شخصیت ملی مطرح نمود هیچکس در افغانستان حتا فکرش را هم نمیکرد که روزی روح نیکولاس ماکیاولی  در  روح و روان این کاتب نگون بخت  دهه هشتاد دفتر جهانگیرآباد حضرت صاحب که در سراسر افغانستان پیروانش به یک مینی بس نفر نمیرسید اینگونه خانه خواهد کرد! شاید کسی فکر هم نمیکرد که همین آدم بی نام و نشان روزی بتواند شاه کلید قدرت در کشور گردد و با بازی های ماکیاولی حتا با ریش بابا هم بازی نماید. شاید آنزمانی که امرالله خان ایشان را جمع کننده افغانستان خواندند فکر هم نمیکردند که این آدم ماکیاولی برعکس  متلاشی کننده افغانستان  خواهد بود نه جمع کننده آن.
میگویند نیکولاس برناردو ماکیاولی در ابتدا یک  شاعر و نمایشنامه نویس بود سپس به آهنگسازی رو آورد، او بر عکس آقای کرزی شیفته و عاشق میهن خود( ایتالیا) بود، تولد او را ویکی پیدیا سوم ماه می ۱۴۶۹ در شهر فلورانس میگوید و وفاتش را ۲۱ جون ۱۵۲۷ در همین شهر
موصوف کتاب معروفی دارد بنام ( شاهزاده) که دو سال پس از مرگ وی اقبال چاپ یافت و آنرا تمامی‌  شاهان و سلاطین، رئیس جمهورها و رهبران کشورها و دولتها  و احتمالآ حامد کرزی هم خوانده و بسیاری از توصیه های وی را که  برای به اسارت کشیدن مردمان زیردست عوام خود است مو به مو اجرا و از آن سود جسته‌اند. به همین سبب اسم او را در ذهنیت عامه خیلی بد جلوه داده اند در حالیکه  طوریکه در بالا تذکر داده ام  او با آنکه شیفته قدرت بود عاشق کشورش هم بود ! در حالیکه سیاستمداران ما این شهامت را کمتر داشته اند ! من بطور نمونه یک پراگراف کتاب شهزاده را در اینجا نقل میکنم که مینویسد:(داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر پادشاه حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد! در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور تراست) بنابرین از دیدگاه تاریخ پنهان نخواهد بود که رفتار و اعمال حامد جان کرزی در دوران سلطه اش بر بنیاد همین اصل ماکیاولی (تظاهر- تفرقه) رنگ گرفته بود! نمیخواهم به حاشیه بروم زیرا در مورد موصوف کتابها و مقالات زیادی نوشته شده فقط سخنم را به کنفرانس مطبوعاتی اخیر حامد کرزی جمع بندی میکنم که  با چشمک زدنهای پیهمش با تظاهر گفتند : برای تحکیم و تقویت وفاق ملی و نجات ملت و کشور از حالات فعلی برگزاری لویه جرگه عنعنوی(سنتی) یگانه گزینه است" همین  جمله ای بظاهر کودکانه به اثبات میرساند که هرشب این مداری کتاب شهزاده را میخواند. و همان گفته چند سال پیشش ایلا دادنی نیست!

 تاریخ گذشته  میهن ما گواه است که اخلاق اربابان قدرت همیشه با توصیه‌های ضد اخلاقی‌ ماکیاولی در می‌‌آمیخته و برای رسیدن به قدرت حتا اخلاق و روابط عاطفی  استاد شاگردی و حتا خانواده‌ گی را به زیر پا گذاشته اند و بر گرده مردم حکومت کرده اند تا ثبات خویش و جایگاه سیاسی خود را در اجتماع محکم سازند
اما این خطاب کودکانه حامد کرزی در این  قرن ۲۱ درست شبیه توصیه های ماکیاول در قرن پانزدهم است که در کتاب( شاهزاده‌ی) خود خطاب به حاکم فلورانس مینویسد
خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی بکار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بی‌رحم و بی‌عاطفه و بی‌وفا و بی‌عقیده و نادرست باشد
من فکر میکنم حالا حامد کرزی میخواهد همین پاراگراف ماکیاول را پیاده میسازد در ظاهر آدم معقول و مخیر و در عمل عکس آن ! از اعلامیه  حاشیوی ارگ  هویداست که آنها   برگزاری لویه جرگه را رد کرده و حتا از کارمندان دولت خواسته اند تا در روندهای که با قانون سازگاری ندارد، شرکت نکنند! این اعلامیه به حامد کرزی می فهماند که میتود های ماکیاولی دیگر در قرن ۲۱ نمیتواند جوابگوی تمام نیازمندیهای او  باشد! زیرادر خبرنامه ارگ ریاست جمهوری آمده است: "در این اواخر شماری از افراد و حلقات، شایعاتی را مبنی بر فراخوانی لویه جرگه پخش کرده و افراد و اشخاص خویش را به شماری از ولایات فرستاده‌اند که نه تنها آنان نمایندگان رسمی حکومت نیستند بلکه مردم عام نیز مکلف به نشست و مشوره با آنها نمی‌باشند".این حرف ثبوت این ادعاست که ماکیاول دیگر به تاریخ پیوسته است.



هیچ نظری موجود نیست: