۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

غزل خنجر زر فشان با یک آهنگ زیبا


زرفشان خنجر مطلا پرتوی پیراهنت
مست و خندان میدرخشد ناز بر روی تنت
پسته خند یاقوت لبهایت عطش ها آفرید
انگبین ریزند از شیرینی یی خندیدنت
گر بمسجد یا  به پارک حتا کلیسا و کنشت 
لحظه ئ آیی! شود پرتو فشان پیرامنت
گر گذاری روی شهر عشق و ایمان یکقدم
از کنیسه تا درمسال خلق گیرند دامنت
چیست در دستت  که دارد رنگ آبی قشنگ؟
این مگر صندوقچه اسرار باشد با مَنَت
یاد می آید ترا آنشب که روی برگِ گل
شور افگندی بدل با شیوه ئ رقصیدنت
نردبان عمر ما پوسیدۀ شد از غم شکیب
بس که جادو کرد ما را چشم های روشنت 
=========================
خنجر زرفشان=  سر زدن اشعه آفتاب بر روی سیاهی شب یا کنایه از عمود صبح







ای آه سحـــر گـــاه تو آخــــر اثــــری بخـش

ای ناله شبگیـــر خــدا را ثمـــــــــری بخش
از هـــر چه نصیب دگـــران کـــردی ودادی
ای دست قضا بـــرمن مسکین قدری بخــش
ای ساقــــی از آن جــــام کـــه دادی بحریفان
لطفی کن و مـــا را هم از ان مختصری بخش
از دست دل خویش بجــــان آمــــــدم ای عشق
این دل ز موید بستـــــان بــردگـــــــری بخش
موید  ثابتی



هیچ نظری موجود نیست: