۱۳۹۶ اسفند ۳, پنجشنبه

زخمی تر از همیشه با تشبیه دنیا


تشبیه دنیا
به صالون ترانزیت ترمینل فرودگاه بروکسل منتظر پرواز بودم. چشمم به شماری از مسافرین خسته و در عین حال خوشحال بعضآ دلگیر و افسرده ولی تمامآ منتظر افتاد و خیره شد. متوجه شدم اینجا در نگاه همگان انتظار را میخوانی! همه مسافران منتظرند دیر یا زود شماره پرواز شان را صدا زنند و به طرف گیت مورد نظر بروند! در واقع همه آماده پریدن اند ..همگی میداند لحظه ای یا ساعاتی بعد هواپیمایش راه می افتد! من در یک لحظه دنیا را شبیه همین ترمینل دیدم . ما همه مسافریم و منتظر ! اما نه منتظر پریدن بلکه منتظر زیر زمین رفتن ! دیر یا زود
حس کردم زنده گی همانند یک پتوی کهنه است که روی چوب درخت فنا آویزان شده و چندان اهمیتی ندارد
شاید دیدگاه من به نظر تان مایوسانه و افسرده حال برسد....اما همین دیدگاه چنان سبکبالی و آرامش به من داد که گویی در باغی با صفا ی پدری ام زیر سایه‌ی خنک درختان توت نشسته‌ام و به زمزمه‌ی ملایم جویباری که در گذر است گوش  سپرده‌ام و به هیچ چیز دنیا نمی اندیشم شاید به تعبیر گوگوش عزیز
زخمی تر از هميشه از درد دل سپردن




زخمی تر از هميشه از درد دل سپردن
سرخورده بودم از عشق در انتظار مردن
با قامتی شكسته از كوله بار غربت
در جستجوی مرهم راهي شدم زيارت

رفتم برای گريه رفتم برای فرياد
مرهم مراد من بود كعبه تو رو به من داد

ای از خدا رسيده ای كه تمام عشقی
در جسم خالی من روح كلام عشقی
ای كه همه شفایی در عين بی ريایی
پيش تو مثل كاهم تو مثل كهربایی
هر ذره از دلم را با حوصله زدی بند
اين چينی شكسته از تو گرفته پيوند
ای تكيه گاه گريه ای هم صدای فرياد
ای اسم تازهء من كعبه تو رو به من داد

من زورقی شكسته م اما هنوز طلایی
طوفان حريف من نيست وقتی تو ناخدایی
بالاتر از شفایی از هر چه بد رهایی
ای شكل تازه ي عشق تو هديه ي خدايي

با تو نفس كشيدن يعنی غزل شنيدن
رفتن به اوج قصه بي بال و پر پريدن
ای تكيه گاه گريه ای هم صدای فرياد

هیچ نظری موجود نیست: