۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

عروس البلاد پایتخت تمدن اسلامی


تقریبن یک دهه قبل از امروز رادیوی بی بی سی و تلویزیون آریانا گذارش دادند که: سازمان علمی؛ فرهنگی کشور های اسلامی در ششمین اجلاس خویش منعقده کشور لیبیا تصمیم گرفتند که شهر باستانی غزنه را به عنوان پایتخت تمدن های اسلامی در سال 2013م برگزینند.این خبر خوش که گویا کوکب اقبال عروس نازنین شرق؛ شهر اولیا؛ پایتخت باعظمت خراسان اسلامی یکبار دیگردر حالی به اوج مجد و تعالی خود میرسد و به عنوان پایتخت تمدن اسلامی بر گزیده میشود؛ که در هزار سال اخیر سخت مورد بی مهری و جفای حاکمان و زمامداران دولتی قرار گرفته بود. بدون شک مایه افتخار ومسرت هرفرد وطندوست از جمله من گردید .
آری غزنویان که درکمتر از هزار سال قبل؛ به اصطلاحات امروزی دارائی اکادمی علوم(دانشسرا) و دانشگاه بودند در اوایل قرن 21 فقط از سطح لیسه به بالا موسسه تحصیلی نداشتند  
 شهری که زمانی اولین دانشگاه دنیا را داشت و از اثر توجه سلاطین آن زمان در رشته های نجوم طب و ادبیات هم تحقیق و هم تدریس صورت میگرفت تلخبختانه 
در اوایل هزاره  بیست و یکم در آن نمیتوان بالاتر از صنف 12 درس خواند! چرا؟
بالاخره سال ۲۰۱۳ فرا رسید و عروس البلاد دوباره پایتخت تمدن فرهنگ اسلامی شد . از آنهمه انتظارات زیادی که  به میان آمده بود فقط غزنه در روی ورق از ولایت درجه دوم به  ولایت درجه اول ارتقاء کرد و بس. اما یکسال بعد وقتی من با شور و شوق و دل پر از آرزو ها به شهرم سفر کردم َ با آنکه شهرچهره عوض کرده بودَ .  دو دانشگاه و چندین لیسه در آن ایجاد شده بود. سرک ها قیر ریزی شده آبدات تاریخی و زیارتگاه ها ترمیم شده بود. با آنهم انتظارات بر وفق مراد من نبود مضاف بر این ایجاد درز و فاصله میان مردم و دولت دراین جا مشهود و قابل لمس بود؛ طوریکه وقتی داخل شهر غزنی میشدی این درز به چشم میخورد
شوربختانه شهری که  گذشته تاریخی آن با بابل و روم همسری میکرد نتوانست جایگاه تمدنی خود را بدست آرد شهری که بنابر اسناد تاریخی :
- به فاصله 145 کیلومتری غرب پایتخت کابل به مساحت 32797 کیلومترمربع در بین یک سلسله کهساران قرار گرفته و به گفته "وادیم ماسون" باستان شناس معروف؛ این شهر دارائی مدنیت تاریخی ده هزار ساله میباشد. فقه اللغه نیز غزنه را حتا قبل از اسلام مرکز زابلستان میداند.
کهن ترین نام تاریخی این شهر بروایت بطلیموس "گزنگ" میباشد که در الفبای خروشتی به رشته تحریر در امده است و معنی "گنج" را میدهد. و ی غزنه را از شانزدهمین شهر های "پاروپامیزاد" میداند. امیل بنونست"زبان شناس فرانسوی آنر" گانزاگ " میگوید و در پارچه های بافته شده سغدی نیز "گزنگ" نوشته شده که هر دو همان مفهوم گنج یا خزانه را افاده میکند حتا اعراب آنرا" کنز" میگویند که دارائی عین مفهوم"خزانه و گنج"میباشد.


( هیوان تسانگ سیاح چینایی بتاریخ 25 جون644م مطابق 24 ه دوبار از طریق کشور ما عبور نموده است. وی در مورد غزنی در سفر نامه خود بخط "هو- سی-نه" چنین نوشته است : که غزنه مرکز سلطنت "تیسوکیوچا"؛ اراکوزیا (زابلستان)بوده و در عین حال شهریست خیلی مستحکم و استوار. غزنه در زمان فرود آمدن کوشانی ها و یفتلی ها از اهمیت ویژه ای برخورداربوده چنانچه اخشنور فرمانروای یفتلی ها برای تضمین وحدت آریانا کابل و گندهارا را از آخرین بقایای عناصر کیلداری پاکسازی نموده و ارکوزیا و سیستان را از نفوذ سامانیان نجات بخشید. که درنتیجه قبیله زابل و یفتلی در غزنه مسکن گزین گردیدند و بعد ها این منطقه را بنام زابلستان یاد نمودند.
دسته ای دیگری از یفتلی ها در کابل و غزنه پراگنده شدند و در فتوحات شرقی آریانا رول مهمی را بازی نمودند.
اسکندر مقدونی در فتوحات آریانا از اراکوزیا ((قندهار)نیز از سرزمین غزنه عبور کرده و اسکندریه ای در این شهر بنا نموده است هر چند با تصادم با مردم بومی این محل متحمل تلفات سنگینی در این ناحیه گردیده است.
غزنه قبل از اسلام بخصوس در دوران کوشانی ها پیرو آئین بودایی بوده که بقایای عناصر ((گریگوبودیک)) معبد شابهار((تپه سردار))شاهد این مدعاست
از اماکن دیگر این منطقه خرابه های شال و شالنج است. کلمه ای شال در زبان سانسگریت به مفهوم مکان مقدس یا پناهگاه زایرین است که شالنج (شالیز ) روستا موجوده دارائی همین مفهوم میباشد حکیم سنائی رحمه اله علیه میفرماید:
میزبان بودند دو عالم دو یوسف را به دو قحط
یوسف غزنی بدین یوسف مصری به نان
بود بتخانه گروهی ساختند بیت الحرام
بود بدعت جای قومی بقعه شالنگیان
به هر حال سرزمین غزنه در دوره آریائی ها از لحاظ بازرگانی مقام نخست را داشته به قول مورخان راه دوم تجارت افغانستان از شرق غزنه به ولایت پکتیا و از آنجا به سرزمین کنونی پنجاب میرسید. غزنه "گازاکه" به معنی خزانه بقول ((گنگهم)) از مستحکمترین بلاد شرق و بقول نانوس یونانی سرزمین بنیان المرصوص (تسخیر ناپذیر)است.
ابن جو قل این شهر را معمور و گذرگاه هند با دو مرکز کابل و بامیان میداند.
مولف حدود العالم در مورد غزنه میگوید : (غزنه شهریست بر کوه نهاده و با نعمت و جای بازرگانان و با خواسته های بسیار)
و بشاری مینویسد این شهر را چهار در بودی؛ در بامیان؛ در سیستان (دروازه کنک)؛ در شنیز (دروازه ای میری).در گردیز ( دروازه بازار یا دروازه ای باز راه ).
پس میتوان به حق حکم کرد که غزنه این شهرستان سلاطین آل ناصر؛ این بلاد عالمان؛ شاعران و صوفیان نه فقط در هزار سال پیش بلکه در پیش از اسلام نیز دارائی نام و نشان و شهرتی بوده است هر چند نام غزنه با نام محمود پیوند ناگسستنی خورده است.

غزنه و غزنویان

مردمان غزنه از نگاه کتله های نژادی مر بوط به نژاد آرین میباشند هرچند بعضی ها غزنین را کلمه ترکیبی از "غز" (طایفه ای از ترکان) و "نین" به معنی محل اقامت میدانند و مردم غزنی را مربوط به اقوام ترک میپندارند.بهر حال در افق دانش و فرهنگ جهان تاب این مرزبوم هزاران گلهای از بوستان علم و ادب بشگفته ای چون مورخ شهیر ابوالفضل بیهقی؛ دبیر با تدبیر ابونصرمشکان؛ دانشمند نامدار ابوریحان بیرونی؛ سخنسرای ادب فارسی عارف والامقام سنائی غزنوی؛ حماسه سرای معروف و بزرگ فردوسی, شیخ رضی الدین علی لالای غزنوی (داتا گنج بخش)؛ شمس العارفین؛ سید حسن العلوی الغزنوی؛ شیخ اجل سرزری؛ قصیده سرای معروف فرخی سیستانی و عنصری بلخی و صدها شاعرو عارف و عالم دیگر قابل ذکر است.
و با این بیت از عارف نامدار شرق سنائی غزنوی به این نوشتار پایان میدهم
عرش و غزنین به نقش هر دو یکیست
خــــــاک غــــــــزنه رفیع تر فلکیست

هیچ نظری موجود نیست: