لاس انجلس- هالیود- سانفراسیسکو
پس از صرف صبحانه و وداع با کاکا زاده ها، از سندیاگو،
بسوی سانفراسیسکو به راه افتیدیم. هنوز از چند خم و پیچ جاده ها در منطقه شعیب جان
نگذشته بودیم که مامایم رو بمن کرده گفت: از اینکه شهر مشهور لاس انجلس در مسیر سفر
ما است. تصمیم گرفتم امروز را آنجا سیر و سیاحت کنیم اما من نظر خودت را نپرسیدم
که چیست؟ اگر کدام شهر یا جائ خاصی را در برنامه داشته باشی بگو که هنوز دیر نشده
برنامه ریزی کنیم. گفتم ولله حاجی ماما لاس انجلس خو بدون شک شهر زیبا و تماشائیست
خوشحال میشوم که همرای خودت آنجا میروم،اما من أدم هنردوست هستم. از شهرک سینمایی
هالیود خیلی شنیده ام. نمیدانم برایت ممکن خواهد بود آنجا برویم یا خودم بعد از
بازدید از سانفرانسسکو بدانجا بروم؟ مامایم که هرگز عطر خاطره لبخند نمکین آن روزش
با آن دوچشم درخشان و چهره شاداب یادم نخواهد رفت گفت: هالیود که در مسیر راه
ماست! حتمن میرویم! ولی اول لاس انجلس چون آنجا بهترین رستوران را بلدم که نان
بخوریم بعد هالیود میرویم. خوشحال شدم و گفتم مرا سیب کار است حاجی ماما خدا کند
که از درخت بید تهیه کنی! دوباره خندید و مطمئنم که این تصادف احسن و شانس نیک در
این سفر، علاوه بر من در گوشه ای از ذهن ایشان نیز همیشه حضور جاودانی خواهد داشت.
زیرا از غمم به آسانی خلاص شد. بهر صورت بعد سه و نیم ساعت راننده گی رسیدیم به
شهر زیبایی لاس انجلس! بمجرد رسیدن در این شهر از هر کوی و برزن بوی آشنا بمشام
میرسید. این بوئ آشنائی از لوحه های دوکانها و رستورانتها بزبان فخیم پارسی هویدا
بود. لاس انجلس در زبان اسپانیایی «شهر فرشتگان» معنی میدهد و در غرب آمریکا
موقعیت دارد. این شهر شمار فراوانی مهاجر از جمله پارسی زبانان را در خود جا داده
است. همین سخن را هم از رستورانت ایرانی که در آنجا غذا خوردیم آموختم. زیرا در
بالای لوحه رستورانت نوشته شده بود: "در باغچه الوان شهر فرشته ها خوش
آمدید". رستورانت محوطه ای کوچکی داشت که با گل های اطلسی و نرگس بشکل باغچه
ئ آراسته شده بود!، دور باغچه را خشت های مورب به سبک که در ایران دیده بودم چیده
بودند. گلدان های چون شمعدانی های زیبا در کنار زینه ها مطابق به فرهنگ ایرانی
تزئین و دیکور شده بودند. در پیشروی رستورانت درخت بزرگی شبیه توت قرار داشت که در
آن ظهر تابستان تن و برگهای خود را ملتمسانه به شعاع آفتاب می سائید! نوازش شدن
این درخت در چنبر زیبائ افتاب بسیار تماشایی، شاعرانه و رومانتیک بود طوریکه احساس
میکردم این درخت در بغل خورشید تکیه داده و کتاب میخواند. پس از صرف نهار زیر همین
درخت سگرت دود کردم و بیاد شهر فرشتگان تا دور دستهائ آسمان و زمین خدا بپرواز
شدم.ضمیر جان که عاشق مکدونال است. از این رستورانت و جوجه و چلو کباب بدش میامد با قهر چیزی هم نخورد.
بنابرین ما بدون نوشیدن چای، رستورانت را ترک کرده بسوی مکدونال رفتیم. از آنجا به
مراکز خرید لباس و بازار گشتی زدیم! واقعن اینجا ارزانی بود. یک دست دریشی مردانه
را به چهل تا پنجاه دالر امریکایی هم میدادند. ده دالر بگفته یک ایرانی پول سولمبه
قلمبه ای برای خرید کالا در این شهر محسوب میشد. یک چیز در این شهر خیلی توجهم را
جلب کرد و آن اینکه وقتی با آدمهای که شبیه به چهره و تیپ ما مردم بودند سر صحبت
را باز میکردم هیچکدام قطعن انگلیسی نمیدانستند زیرا اکثرا اهل کشور مکسیکو بودند.
از نظر من در لاس انجلس زبان اول هسپانوی دوم فارسی و سوم انگلیسی است! ولله و
اعلم.
اندکی بعد، تصمیم گرفتیم که هالیود برویم و در برگشت شب
همین جا اطراق کنیم.بعد فکر ما عوض شده دوری در شهر زده سوی شهرک سینمایی هالیود
راه افتیدیم.
مسیر لاس انجلس تا هالیود که گاه از جنگل های کم پشت
اما تاریخی میگذشت برایم دنیائی ذوقزده گی را با رنگ های جادوئی ولی مملو از کاش
ها می ساخت. ساعتی از میان درختانی که طول عمرشان اگر مبالغه نکنم به قرن ها می
رسید رانندگی کرده داخل شاهراه شدیم و نیم ساعت بعد لوحه های شهر هالیود پیدا شد .
بلافاصله بسمت راست در دامنه تپه ای سبز هالیود پیچیدیم.
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiB5gMjHiOT2o1zfn83RyRQioUOO701LVsVKuadAcDAlitjcvqfw-pht-nmxDWEJTOj2fvELfJ0OM3MnYj3aZrsErdPouQYl8MaBM2NPLzoKOnWT-VRt-X8vhu1sHW7bgvH7hsNes56SbD2/s200/%25D9%2587%25D8%25A7%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2588%25D9%2588%25D8%25AF.jpg)
هنگام حرکت
احساس خستگی میکردم اما چه زیباست رضایت درونی آدم از یک سفر طولانی! این رضائيت
خود میتواند بخشی از سختی راه طی شده را کم و کوتاه کند. بلی ! اصلن نفهمیدم چسان
در فریمونت رسیدم
فریمانت
افق تقریبن
روشن وآفتاب در حال دمیدن بود که از خواب بیدار شدم. از پشت کلکین نظری به بیرون
انداختم چند تا از کبوتران بشکل قوسی در هوا پرواز می کردند. دوباره روی تخت خواب
دراز کشیدم. از سفری که آمده بودم راضی و شادمان بودم. امید این درخت شاداب زندگی
در درون هزاران شاخه قلبم دوباره جوانه می زد و برنامه سفر های رویایی دیگری را می
ریخت. انگار نه در بستر بلکه در میان ابر ها مست ایستاده و در نئشه این تماشا، آفتاب ازم قدر دانی میکرد.هنوز
زبان بمراتب امتنان نگشوده بودم که از لای پنجره اتاق دستهای نوازشگر آفتاب پیدا شده
و بر روی سینه و گردنم مهربانانه نشستند تا خیالاتم را صد در صد آفتابی کند. انگار
او نیز دلش برایم تنگ شده بود. در همین چرت و خیال در اتاقم دق الباب شد. شبیر جان
بود از بیدار شدنم پرسید و از آماده گی صبحانه و .. لحظه ای بعد سر میز صبحانه
رفتم. زن مامایم در آن صبح زود و در عین حال در آن خستگی دیشب ناشی از سفر زحمت زیادی
کشیده بود و هنوز آشپزی میکرد. مامایم گفت
امروز همه ما خسته ایم فقط میرویم نماز جمعه آنجا حتمن بعضی از دوستان را میبینی و
شب موسیقی میکنیم فردا روز جشن مهاجرین است در فلان پارک که نامش یادم رفته میرویم
و پس فردا سانفرانسیسکو میرویم . بعد از آن دو روز دیگر را هرجا که برنامه ریزی
کردی میرویم. گفتم نور علی نور. فریمانت شهریست در جنوب شرقی منطقه خلیج سانفرانسیسکو
که از بهم پیوستن پنج محله کوچکتر ایجاد شده است. تعدادی ازاست جمعیت زیادی از
هموطنان ما در این شهر نیز اقامت دارند.اینجا نیز دهها لوحه پارسی را دیدم
.
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgyAH5cDCsFb7Kxu4z65hE4tB_vqBM8U5OfVmIRuYIlnHQ2CV3Uh5PFwRePBiPEKQ-An2GLSWQ-pvrhAWcgs4NgKsh396Vjicb6IiQpoFVWgRV-ncHpGR1UvEGIM4Qs2up_StMKG4ucy-vB/s200/1024px-Mission-Peak-2006.jpg)
سانفرانسیسکو
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhS3SA65twpko60WrxTl46h3H7AgJXlLDRcXfVfDXTHNK3rI9WJclG_upZM3hQY1aZrGo2358adMhu4NA1tEtuWE7oRS4btFr_qzeLkfw2iY1_QAfcURxW0Cd1cJnL7R8-aZXz9gD_ZNUhT/s200/180474_10150099690473553_6622462_n.jpg)
درختانش دیده نمیشوند. فضا انباشته
از گلبرگ است. عطری سکرآوری در این پارک بمشام میرسید. دسته دسته پسران و دختران
جوان در امتداد دریا در حال قدم زدن بودند
و ما محو تماشا. تاریک شده بود که سانفرانسیسکو را به قصد خانه ترک گفتیم. خلاصه
در دوشب دیگری هم که مهمان مامایم بودم با بسیار محبت پذیرایی گرمی از من کردند که
از محبت هایشان همیشه ممنون و سپاسگذارم و در همین پنج شب عاشقانه خواندم و سرودم
. صبح روز چهارشنبه به قصد تورنتو از فرودگاه سانفرانسیسکو بسوی تکزاس پرواز کردم..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر