۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

آب معدنی و غزل نیلوفری

برداشته شدن خط فاصل بین معتبر و گدایگر
احادیث زیادی را از رسول خدا(ص) خوانده ام که به مسلمین تاکید کرده در اين ماه رمضآن به فقرا و مساكين به قصد قربت و احترام نه با تحقير و ترحّم افطاري بدهید. در این افطاری دادن هم فقط از سیر کردن شکم گرسنه یاد آوری شده نه از آب معدنی دادن به تشنه
در اصل تا اوایل حکومت کرزی کسی در وطن ما به استثنای شرکت هواپیمایی آریانا آب معدنی را نمیشناخت! باری حتا در در ریاست قونسلی وزارت خارجه وقتی رئیس صاحب تعارف چای کرد! با سپاسگذاری گفتم لطفن یک گیلاس آب! ایشان زنگ روی میزش را فشار داد و پیاده دفتر پیاله ای از آب نل برایم آورد. رئیس خود ما در ریاست آریانا از نل آب مینوشید. فلمهای از احمدشاه مسعود است که او با دو دستش از چشمه ها آب مینوشد. زیرا یگانه چیزی که در افغانستان بطور بسیار وافر پیدا میشد همین نوشیدنی آب بود. مرحوم ظاهر هویدا برنامه ای تلویزیونی تهیه کرده بود از نل های که شیردهنش باز بود و آبش بی جهت روان! او آنرا به طنز مفت آ کولا مینامید! راستی خودم از غزنه تا کابل و مزار و هرات در هیچ کجای وطنم ندیده بودم کسی برای خرید آب نوشیدنی پول بدهد. فقط خداگردنم را نگیرد باری دوست عزیزم که مدیر شعبه سرویس آریانا بود را دیده بودم که بوتل های آب معدنی را از دهلی خریداری کرده بود و بکابل منتقل میکرد صرف برای نوشیدن مسافرین در هوا و بس! اما پس از هجوم امپریالیزم امریکا این بوتلهای آب معدنی اول به کلاس داران رواج پیدا کرد و حالا دیگه مود همگان شده حتا به گدا! عده ای حتمن سرم قهر میشود که خی آب نخورند؟ بلی بخورند هزار بار بنوشند نوش جان شان شوه ! اما صدقه جاریه صرف برای نان است آنهم از این سبب که کسی که قادر به پیدا کردن لقمه نانی نباشد شکمش را سیر کنیم.و بدون شک همگی قادر به پیدا کردن جرعه آب هستند! نباید تنبل پروری کرد! زیرا با پول همین بوتل ها میشه چند قرص نان اضافی به چند گرسنه دیگر تهیه کرد. زیرا هیچ جای در مبانی دینی ندیده ام که گفته باشد سیراب کنید! بلی آب دادن ثواب دارد اما در دشت ها نه برای زدن عاروق پس از قابلی در شهر!
متاسفانه یکی از ویژگی های زشت نادانی مدرن در همین نکته نهفته است که عده ای پس از بلعیدن استفراق عقاید دیگران از فضای مجازی، بلافاصله به تقلید رو می آورند و با همان تقلید کور کورانه و احمقانه ادعای فرهیخته گی هم میکنند. ده ها کانال همی رقمی را من دیده ام و جالب اینکه همینها با لجاجت عاروق میزنند و با افتخار آنرا صبغه دینی و انسانی داده به دیگران نیز تعارف میکنند. ای وای از این مردم
نیلوفر آبی
معکوس خواند هاتفی تعبیرِ فال را
طرح سر انگشت خرامِ و خیال را
ماهی سرخ عشق شناور به شعر یافت
در حوض خشک آرزو آبِ محال را
چون باد با نوازش آرام روی برگ
فرصت نداد  تحفه ی دست شمال را
از درد حرف گفتن و رنج نویشتن
دردیست جانگداز دلی پر ملال را
از من نگاه خویش نهان کرد عاقبت  
مثلی که حدس میزدم این احتمال را
آنروز ها که چتری احساس روی دل
باران شعر داد همین حسّ و حال را
مَه قول داده بود شبانگه نشان دهد
در امتداد حسنِ حضورش کمال را
با انعکاس عکس تو بربوده چشم ماه
وز کهکشان علامتِ گنگِ سوال را
جاریست اشک شوق ز چشمان من هنوز
بنگر دمی تو پرتو حُسن و جمال را
در بیکران آبی سقف کبود دل
پر میزنم به عمق بحار زلال را
از غم رها کنی چو پرستوی شاد مهر
این آرزوی یخ زده حکم  زوال را
یک آسمان صاف بزیر درختِ کاج
 پهلوی من نشسته و بوسیده خال را
چون دزد آرزوی من و دست سرنوشت
کوته نموده  بر کنم این دست و  بال را
دلشوره میزنم به غروب و طلوع و نیز
بینم چو  شمعدانی و ماهِ هلال را
عکس کسی به دیده کشیدم شکیب وار
تصویر بی بدیل بت بی مثال را






هیچ نظری موجود نیست: