۱۳۹۸ آذر ۲۸, پنجشنبه

دا (ویگن) ده خه


گاهی اوضاع و احوال  روز؛  آدم را مجبور به ورق زدن کتاب نانوشته خاطرات تلخ و شیرین زندگی اش میکند هرچند شاید تکرار،قصه های کهنه مهاجرت؛ در این زمان با صدایی بلندتر؛ به دوستانیکه برای درک آن روزها خیلی جوان اند؛ خوشایند نخواهد بود و مسلمآ همه  را تا  جاده ها و خیابانهای تنگ؛ بیرو بار و قدیمی  پشاور نخواهد برد! اما پیوند دیالکتیکی این قصه  با گرفتاری مشاور رئیس سناتوران کشور میتواند لااقل لبخندی را بر لبهایتان  بشگفاند. دیگر دلتان میخوانید یا نه؟
آری! القصه تازه پشاور آمده بودم . ترانسپورت شهری پشاور کاملن برعکس ترانسپورت ملی کابل؛ شماری از  لاری های کابین دار پر آئینه و زرق و برق که مثل زیارتها پر از بند و تعویذ  بودند و در عقب شان نوشته شده بود (طیاره) حد رفتار ۶۵ کیلومتر فی گهنته ؛ سوزکی ها و شماری هم مینی بس های دست راسته افغانستان  بودند. کرایه هم در هر مسیر مثلن از صدر بازار تا بورد و از صدر تا هشتنگری و یا نوی اده هفتاد و پنج پیسه ۰ (دری اتا آنیز) یعنی کمتر از یک روپیه بود. مضاف بر این؛ در میان این وسایط؛ شماری اندک از موتر های خیلی قراضه سفید رنگ جیپ مانند که فکر میکنم در زمان حضرت یوسف ( ع) تولید شده بودند؛ نیز در پشاورمسافر کشی و گشت و گذار میکردند.
 روزی در هشتنگری منتظر موتر بودم که ناگهان همین جیپ قراضه سفید پیش پایم ایستاد و پیهم مرا ترغیب به سوار شدن کرده  میگفت ( ادی له – ادی له)!! منهم بدلیل فاصله کم؛بی درنگ  سوار شدم. طوریکه با بستن دروازه  موتر نیم پاو گَل گل سفید از بغل دروازه موتر روی دامنم ریخت.  کلینر بدون کوچکترین توجه ازم کرایه خواست!  نوت دو کلداری برایش دادم ؛وی  در عوض برایم  نوت یک کلداری داد و براهش ادامه داد. اندکی درنگ کردم بعد گفتم حقم اس! یکبار بپرسم . ازش پرسیدم مابقی پولم را بده همه جا  نرخ همان سه قران اس نه یک روپیه! کلینر سویم با چهره حق بجانب دیده و دوبار تکرار کرد ( دا ویگن ده خه – دا ویگن ده ) من که تا آن لحظه چندان میلی به گرفتن نیم قران نداشتم مصمم تر شدم و خطاب به او گفتم: صحیح ده ویگن ده؛ بنز خو نده – ولی او دوباره مثل اینکه طفلی را بفهماند اینبار دست روی سرم کشیده و گفت دا ویگن ده خه – آخری شتاپ – دا ویگن ده خه ) ههههه منهم از خیر پول گذشتم ولی حیران شدم  به این معما که چرا کرایه ای خرابترین؛ فرسوده ترین و زشت ترین موتر از میان تمام موترهای رایج بیست و پنج در صد بلند تر است؟ زمان گذشت؛ اما تجربه بمن نشان داد  که: در زندگی استثناات عجیبی است که شما به آن هرگز پی نمیبرید! حالا لابد آن عسکر بیچاره که مشاور رئیس مجلس سنا را باز داشت کرده مثل  من که آنوقت جوان بودم ؛ خود را حق بجانب گرفته و  از حق دفاع میکند. جوانان هم در فیس بوک از حق خواهی او پشتیبانی میکنند. ولی این نکته پیش پا افتاده را نمیدانند که( دا د سنا رئیس مشاور ده خه !یعنی : دا ویگن ده !! ) هم نسلان من  که برگشت به آن روزها؛ برایشان بعد از اینهمه سال؛ که گرد فراموشی بر تک تک خاطرات شان نشسته، خیلی دشوار است. با تجربه های نوستالژیک، اما دردناک و کابوس وار می دانند که در وطن ما متاسفانه جاهای میرسی که میفهمی دا ویگن ده خه  - دا ویگن ده! پارسال موتری که در شیرپور انفجار کرد از میرویس یاسینی بود ولی ایشان ویگن 
تشریف داشتتند. کی چه توانست؟

هیچ نظری موجود نیست: