۱۳۹۱ مهر ۱۴, جمعه

غزل عاشقانه و مقالۀ اجتماعی

تنهائی
امشب بچشم خستۀ من هیچ خواب نیست
لب تشنۀ نگاهم و آن دستیاب نیست
فرسنگهاست راه رسیدن به وصل تو
این زخم های هجر تو بی التهاب نیست
مانند آن ستارۀ صبحم  براه چشم
انگار اثر ازروشنی  آفتاب نیست
لبخند سایه مایۀ  خوشنودی من  است
اما خروش خاطره ها یک سراب نیست
تو خواهش مقدس هر دو جهان من
گویم عیان و جز تو مرا انتخاب نیست
ای پرسشی که خواستنی تر ز پاسخی
هرچند این سوال , سوال  جواب نیست
تلخی و ورشکستگی عشق و هجر تو
در هر دو دهر بدتر از اینم عذاب نیست
جز ایزد جمیل که هست یار عاشقان
در پیشگاه عشق مقدس مآب نیست
بی تاب و تب چو شاخچه ام در مسیر باد
پیرم  گداز عشق و هوای  شباب نیست
دست دعا و چشم  بدر منتظرمرا
انگار التجا دگرم مستجاب نیست
من با دل شکیب شکستم طلسم اشک 
چون درد های هجر تو بی  اضطراب نیست
3 اکتوبر 2012 زوترمیر
داوطلبان تصرف زین رهبری  
  در چهار انتخابات ریاست جمهوری گذشته تاجیکان از راه مدنی این نکته را به اثبات رسانیدند که در همین جغرافیای ساخت انگلیس، این قوم، نه تنها به عنوان یک قوم کنشگر و نافرمان عرض اندام نموده اند، بلکه حتا ادعای رهبری و قدرت فراخوان را نیز در سرتاسر همین جغرافیا پیداکرده اند. اما مقاومت و ایستاده گی نظامی، در نپذیرفتن تسلیمی بلا قید و شرط تمام کشور، ظاهرآ بدست طالبان، ولی در واقع در برابر دسایس برنامه ریزی شده استکبار جهانی، هرچند علی الظاهر به موفقیت آنی نینجامید، ولی سبب شد تا رخوت حاصل از نا امیدی را چشم انداز تازه ئ بخشد. جرئت شنا برخلاف مسیر منتهی شده به ذلت را روز  بروز سرعت بخشد، میل به آزاد زیستن را جاگزین بی تفاوتی کند و بر تسلیمی بی قید و شرط آزاده گان در برابر گارنیزیون انگلیس در منطقه مانعی ایجاد نماید. حتا همین جنبش چریکی توانست بر پیشانی تظاهرات خود جوش زنان در داخل کشور و برخی از مبارزات کشور شمول در داخل و خارج نیز بنحوی مهر فراخوانی و مدیریت خود را بزند. 
مهمتر از همه همین مقاومت و ایستادگی، برای بار اول چلو صاف اوقی ها را با فرار شان از آب کشید و حتا خواب برده ها و اذهان سنگک شده تاجیکی فهمیدند که واقعن بعضی ها عددی نبودند این فقط تقصیر خود شان بوده که کسانی را به اساس قاعده ریاضی مربع کرده به توان رسانده بودند که امروز آثاری شان برای دفاع پیدا نیست و اگر هم هست فقط اراجیف می بافند.   
اما رهبران قلابی و ترسو، وقتی بر اساس قوانین ریاضی، تحت جذر انگلیس و آمریکا، قرار گرفتند، بسهولت مربع یا توان آنها زیر جذر زنده ماندن شان رفع و اختصار گردید.آنگاه تنها و بیکس آواره ای دیار دشمن شده تن به قضای الهی سپرده، سکوت را ترجیح دادند. زیرا در ابتدای کار، اکثریت آنها باور نمیکردند تا آزاده گان بدون اوقی های خود یک چنین بپا خیزند و سرانجام کوچکترین جرقه ها به بلند قد ترین لهیب ‌های انقلابی مردمی بدل ‌شود. اما سرانجام با استمرار مقاومت فهمیدند که سکوت‌ دوامدار موجب می‌شود،تا میان آنها و ملت که سالها برای آنها سربازداده فاصله عمیقی ایجاد کند. روز بروز رنج‌ها عمیق‌تر، درزها و شگافها وسیع تر شود.از سوی دیگر بیم از فراگیرشدن این جنبش و قدرت فراخوانی، پناه دهنده گان این رهبران قلابی را نیز از خواب غفلت بیدار کرد. تا دست بدامان کسانی که تا یکسال پیش وقتی با صدای بلند درباره چیزی گپ زده بودند، آن را خراب تر ‌ساخته بودند شوند. لهذا آنائی که از شرم هم نباید می لافیدند، وظیفتن لافیدن را دوباره شروع کردند  
شوربختانه فراریون رهبر نما، این بار به سه دسته تقسیم شده اند. دستۀ اول شخصیت های هستند که به جای همکاری و تقویت این جنبش تازه تاسیس، سعی میکنند تا به هر طوری شده همین جنبش را بنام خود تصاحب و راجستر کنند. لهذا در سودای تصاحب این جنبش و موج سواری بر این جنبش روز و شب را با رویا میگذرانند و گاهی هم در اوج با ناامیدی با عصبانیت در پی تضعیف این جنبش یاوه می سرایند. 
دستۀ دوم آموخته خوران بیگانۀ که منتظرند تا نخست به  اسپ این جنبش زین زده شود و بعد بر اساس وحدت ملی اینها دوباره به زین نشینی دعوت شده ، از سر همان زین، برای برادران شان، اعضای جنبش را یکایک مورد هدف قرار بدهند. این آدمکها با تویت ها و مصاحبه های دو پهلو هم به نعل میکوبند و هم به میخ ! و این اواخر خیلی هم فعال هستند. ناگفته نماند که تلاش های زیادی برای زین کردن و بازنمائی جنبش قیضه شده، زیر فرماندهی وارونه شده از بالا به پائین، صورت گرفته است!.
دسته سوم هم عده ای است که شوربختانه همیشه با تاجیکان دشمنی ورزیده اند ولی خوشباوران تاجیک، با عشق یکطرفه پیوسته آنها را متحدین طبیعی خویش میدانند. در نشرات آنها بطور مجمل احمد مسعود را مرد انحصارگر و جنبش را محلی و خانواده گی مینامند. در حالیکه خود میدانند تاکنون چیزی برای انحصار وجود ندارد. عده ای از اینها با برنامگی تمام به شورائ تاکید میکنند که هرکس هرچه میخواهد بکند کرده بتواند. تا انحصار از احمد مسعود گرفته شود. از بیانیه ها و نشرات اینها اینگونه فهمیده ام که اگر مقاومت رابه یک دیگ غذا تشبیه کنیم. حتا اگر احمد مسعود را آشپز این دیگ هم بپذیرند بخاطر وحدت،  وی باید در کنار این دیگ بایستد و اجازه دهد هر فردی هر چه خواست در دیگ بریزد تا متحدین طبیعی خوشحال و راضی باشند؟! مسئول  مقاومت اختیار نداشته باشد  برای مقاومت قانون  بگذارد و آن را اجرا کند
 از ماست که برماست
تلخبتانه اوضاع سیاسی اجتماعی تاجیکان بسیار رنج‌آور هستند هرچه فکر می کنم، دلیل اینهمه مصایب  بدبختی را نمیتوانم درست نشانی کنم.تنها چیزی که در نظرم می تواند این حجم از بدبختی، شکست و بی فردایی را توجیه کند، اینست که شاید ما در حال تاوان دادن برای گناهی عظیم باشیم. یا ما باید قبلا، در کالبد یک جبار، چنان بذر ظلمی کاشته باشیم که امروز محصول آن کاشته را، چنین به مشقت درو و برداشت می کنیم. که با هر خم شدن برای جمع کردن دانه ها، اشک و عرق و خون های ما به هم آمیخته میشود.یا هم مظلوم بدنیا آمده ایم مظلوم خلق شده ایم. چراکه سرزمین از ما.اما اختیار ما را دیگران دارد.. کاش این بارش اشک و خون ما،بتواند اینبار گناه صد ساله ما را پاک کند تا نطفه های بسته نشده نسل‌های پس از ما، از این وضعیت رهایی یابند! کاش!
-----------

هیچ نظری موجود نیست: